یادداشت ۱۱ ویژگی استاد مرتضی مطهری

نویسنده: علیرضا غلامی

شهید مرتضی مطهّری به ‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین متفکرین تاریخ معاصر ایران شناخته می‌شود. اما سوال اینجاست که چه چیزی باعث شد که مرحوم مطهری به چنین جایگاهی برسد؟ و اگر بخواهیم در جامعه کسانی مانند مطهری و مطهری‌ها پیدا بشوند، چه باید بکنیم؟

پاسخ به این سوالات می‌تواند برای طلاب و دانشجویان ما که می‌خواهند پا جای پای این اندیشمند بگذارند بسیار مفید باشد. همچنین پاسخ به این سوالات ما را به شاخص‌هایی می‌رساند که بوسیله آن‌ها می‌توانیم افراد‌ را در نظام آموزشی رشد دهیم.

برای پاسخ به این سوالات در ادامه به ۱۱ ویژگی استاد مطهری اشاره می‌کنیم و شخصیت فکری و علمی ایشان را مورد کالبدشکافی قرار می‌دهیم. این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:

جدی گرفتن تفکر

استاد مطهری شخصیتی بودند که فکر را جدی می‌گرفتند و به لوازم آن پای‌بند بودند.

شخصی که فکر را جدی می‌گیرد باید قید بسیاری از مسائل مانند پُست و منصب را بزند. برای مثال بعد از پیروزی انقلاب 57 که آقای مطهری مسئولیت ریاست بر شورای انقلاب را به‌عهده داشتند، بسیار به ‌دنبال این بودند که جامعه سریعاً شکل بگیرد و این مسئولیت را رها کنند و به سراغ کارهای علمی و فکری قبلی خودشان بروند.

باز بودن پنجره ذهن

مرحوم آقای مرتضی مطهری برای خودشان این پیش‌فرض اساسی را در نظر گرفته بودند که خداوند تمامی اندیشه‌های صحیح را به ما عنایت نکرده است و دیگران هم می‌توانند از اندیشه‌ها و تفکرات صحیح بهره‌هایی داشته باشند.

ایشان نه‌تنها اندیشه‌ها و تفکرات دیگران را مطالعه می‌کردند، بلکه معتقد بودند باید اندیشه‌های شرقی و غربی را به‌دقت مطالعه کرد. ایشان در این ‌راستا حتی از یک مترجم (آقای احمد آرام) خواسته بودند تا زبان یونانی یاد بگیرد تا آثار افلاطون و ارسطو را مستقیماً از زبان یونانی ترجمه کند تا دیگر ما با ترجمه‌های غیرمستقیم آثار این متفکران مواجه نشویم.

ذهن مسئله‌یاب

شهید مطهری وقتی با اندیشه‌های یک متفکر روبرو می‌شد، در ابتدا تلاش می‌کرد با پرسش‌ها و مسائل مورد توجه آن متفکر آشنا شود و سپس به ارزیابی و تجزیه‌ و تحلیل آن اندیشه‌ها بپردازد.

البته همه این‌گونه نیستند. بعضی افراد دارای ذهن شبهه یاب هستند؛ به این معنا که در مواجهه با اندیشه‌های دیگران طوری برخورد می‌کنند که انگار تمام حق و درستی نزد ماست و اگر دیگران حرف‌هایی زده‌اند و شبهات و اشکالاتی مطرح کرده‌اند، ما باید به این اشکالات و شبهات پاسخ دهیم.

تحلیل مفاهیم

امروزه در جامعه‌ی خودمان برخی مفاهیم را بکار می‌بریم بی‌آن‌که از ابتدا تعریف درستی از آن مفاهیم ارائه دهیم.

برای مثال وقتی درباره آزادی سخن می‌گوییم، از ابتدا مشخص نمی‌کنیم که آراء کدام متفکر درباره‌ی آزادی مدنظر ماست و توجه نمی‌کنیم که همین مفهوم آزادی امکان دارد در مکاتب مختلف و نزد متفکرین مختلف دارای معنا و تعریف یکسانی نباشد.

شهید مرتضی مطهری همواره از این تقیّد برخوردار بودند که وقتی با مفاهیم گوناگون مواجه می‌شدند، در ابتدا آن مفهوم را تعریف و تحلیل می‌کردند و حتی به تاریخچه و تحولات آن مفهوم نیز می‌پرداختند.

طرح پژوهشی

استاد مطهری برای خودشان طرح‌های مختلف پژوهشی و تحقیقاتی تعریف کرده بودند و به تاثیرات آن طرح‌ها بر جامعه توجه داشتند.

ایشان به همه آثارشان بعنوان یک پروژه فکری نگاه می‌کردند و برای آن دائما یادداشت برمی‌داشتند تا بتوانند در موقع مناسب آن آثار را در چاپ‌های بعدی اصلاح و تکمیل کنند. برای مثال چاپ اول کتاب «عدل الهی» با چاپ‌های بعدی آن اصلا قابل مقایسه نیست.

حتی سخنرانی‌های عمومی ایشان هم یک منبر معمولی و متعارف نبود، بلکه برایشان یک پروژه تحقیقاتی (یا بخشی از یک پروژه تحقیقاتی) بود. برای مثال یکی از دلایلی که مطالب خودشان را در سخنرانی عمومی مطرح می‌کردند این بود که از نظرات توده مردم (بخصوص جوانان) و همچنین از نظرات متخصصان برای تکمیل پروژه فکری خود استفاده کنند.

حرکت در متن اندیشه‌ها

برخی از شخصیت‌ها وقتی با اندیشه‌ها و تفکرات دیگران مواجه می‌شوند، در حاشیه آن اندیشه‌ها حرکت می‌کنند؛ به این معنا که حداکثر می‌خواهند ببینند اشکال یا شبهه‌ای وجود دارد یا نه، تا به آن پاسخ دهند.

اما شیخ مرتضی مطهری این‌گونه نبودند. کسی که در متن اندیشه‌های متفکران دیگر حرکت می‌کند به‌دنبال این است که شاید مطلبی پیدا کند که به ذهن او یا متفکران و فیلسوفان اسلامی خطور نکرده باشد و او باید به آن نکته توجه دقیق داشته باشد.

برای مثال وقتی ایشان به مطالعه‌ی فلسفه غرب می‌پردازند، متوجه می‌شوند که از دکارت و به‌ویژه از کانت به بعد، مسئله معرفت‌شناسی یک مسئله مهم تلقی می‌شود. لذا ایشان و استادشان علامه طباطبایی اولین افراد در تاریخ تفکر فلسفی ما هستند که بحث خود را با معرفت‌شناسی آغاز می‌کنند (اشاره به کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم)

نگرش نقادانه

استاد مطهری از یک نگرش نقادانه بهره‌‌مند بودند. ایشان نقدهای جدی‌ای بر فیلسوفان غربی مانند دکارت، کانت، هگل یا راسل مطرح کرده‌اند.

روحیه‌ی نقادی این معلم شهید به قدری بود که حتی بر استاد خویش علامه طباطبایی نیز نقدهایی مطرح کرده‌اند که خود نشاندهنده‌ی ۲ نکته‌ی تربیتی است؛ اولاً نشاندهنده‌ی آزادگی علامه طباطبایی است که از نقد شاگرد خود ناراحت نمی‌شد. از طرفی نشاندهنده‌ی استقلال فکری آقای مطهری است و اینکه از نظر فکری به استادش وابستگی پیدا نکرده بود.

مبنای استاد مطهری این بود که حتی اندیشه‌ها و آرای خودش را هم در معرض نقد قرار دهد. برای مثال وقتی خواستند که بحث حرکت و زمان را در حوزه مطرح کنند، از برخی شخصیت‌های بزرگ فلسفی زمان خودشان خواستند در این بحث حضور پیدا کنند، تا اگر نقدی بنظرشان می‌رسد بیان کنند.

گفت‌و‌گو با اندیشمندان

شهید مطهری با اصحاب اندیشه و فکر تعامل داشتند. ایشان هم با دانشگاهیان رفت‌و‌آمد داشتند و هم با حوزویان. اینطور هم نبود که فط با متدین‌ها ارتباط داشته باشند.

ایشان وقتی در دهه‌ی ۳۰ مجبور شدند به تهران بیایند، یک توفیق الهی نصیبشان شد؛ برای اینکه ایشان وارد دانشگاه و یک فضای فکری دیگر شدند و با صاحبان اندیشه‌های گوناگون مواجهه پیدا کردند و حتی با کسانی که اختلاف فکری مبنایی داشتند تعامل پیدا کردند و به گفت‌وگو با آنان نشستند.

تعامل استاد مطهری با گروه‌های مختلف فکری باعث شناخت ایشان از مسائل و نوع نگاه آن گروه‌ها می‌شد. همچنین باعث شد بود که نظام ذهنی ایشان یک‌سویه نباشد و مانند سدّی شود که می‌تواند از جویبارهای مختلف تغذیه کند.

استقلال فکری

منظور ما از استقلال فکری در اینجا چیست؟ متفکر اصیلی که استقلال فکری دارد، متناسب با اوضاع و احوال جامعه یا صنف خودش یا مقتضیاتی که زمانه‌اش اقتضا می‌کند سخن نمی‌گوید، بلکه آنچه را حق می‌داند بیان می‌کند.

البته این ویژگی می‌تواند هزینه‌هایی برای متفکرین ایجاد کند. علت این است که فرهنگ نقد در جامعه ما رواج ندارد. یاد نگرفته‌ایم که اگر حرفی را نمی‌پذیریم، آن را منصفانه نقد کنیم، تا متفکر هم بتواند به اصلاح و تحول در اندیشه‌هایش بپردازد.

البته متفکر اصیل هیچگاه استقلال فکری خود را از دست نمی‌دهد و هزینه‌اش را هم می‌پردازد. علت این است که او دنبال جاه و مقام و شهرت و مرید پیدا کردن نیست.

انصاف علمی

انصاف علمی از نظر آقای مطهری بسیار مهم بود. در این زمینه می‌توانیم به ارتباط بین ایشان و دکتر عبدالحسین زرین‌کوب اشاره کنیم.

هنگامی که کتاب «دو قرن سکوت» توسط آقای زرین‌کوب به نگارش درآمد، این کتاب مورد نقد استاد مطهری قرار گرفت و در کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» این کتاب را نقد کردند. اما این اختلاف نظر در یک بحث علمی باعث نشد که ایشان دکتر زرین‌کوب را به کلی طرد کنند.

ایشان با ملاحظه وجوه اشتراکی که با مرحوم زرین‌کوب دارند، تلاش می‌کردند که بر آن وجوه اشتراک تکیه کنند. هرگاه که با استاد مطهری در مورد آقای زرین‌کوب صحبت می‌شد، بسیار از ایشان تجلیل می‌کردند و کتاب «کارنامه اسلام» ایشان را می‌ستودند.

مدیریت ذهن

شهید مطهری ذهن خود را بسیار خوب مدیریت می‌کردند. وقتی انسان به یادداشت‌های ایشان نگاه می‌کند، می‌بیند که چقدر دقیق است؛ اگر کتابی را خوانده‌اند، چقدر جدی و دقیق خوانده‌اند؛ در کنار مطالعه این اثر چقدر سوال برایشان مطرح شده است؛ این سوالات را نگه داشته‌اند که پاسخ دهند.

در بحث‌های مکتوبی که مطرح می‌کنند، باز می‌بینیم که بحث از یک نقطه شروع و به نقطه‌ای خاص ختم می‌شود، انگار این بحث دارد مدیریت می‌شود. حتی در نوشتار خودشان شما نظم منطقی می‌بینید که این نشانگر مدیریت ذهن و حتی مدیریت قلم ایشان است.


منبع:
این یادداشت در واقع تلخیصی است از مطلبی با عنوان «مطهری چرا مطهری شد؟» نوشته دکتر عبدالله نصری. متن کامل این مطلب در کتاب «با کاروان معرفت» به چاپ رسیده است.