یادداشت حاشیه ای بر مقاله جلوه هایی از تمدن ما
نویسنده: | اشکان صدیق |
تاریخ تمدن اسلامی، به خصوص در چند قرنی که این تمدن به دوران اوج خودش در عرصه های علم و فرهنگ و هنر و اجتماع میرسد بسیار خواندنی و پرداختنی است. قصد این یادداشت بازخوانیِ حتی اجمالیِ آن دوران نیست بلکه نگارنده می کوشد نحوه مواجهه ی انسان مسلمان قرن ۱۵ قمری را با آن تمدن برجسته تبیین نماید.
ما در مواجهه با تمدن اسلامی ۲ رویکرد کلان را میتوانیم پیش بگیریم:
۱.همدلانه ۲.انتقادی
در رویکرد اول با مراجعه به کتبی که در مورد پیشرفت و تمدن مسلمین در آن دوران نگاشته شده است میتوانیم مطالبی را استخراج کنیم که چندین فایده و اثر مثبت برای جوامع اسلامی دارد. به دو فایده این رویکرد اشاره میکنم:
۱- همان گونه که امام صدر اشاره میکند ذکر و توجه به این پیشرفت های حیرت آور باعث افزایش اعتماد به نفس جوان مسلمانِ امروزی میشود. او را به این باور میرساند که اگر زمانی بر قله های علمی و فرهنگی جهان تکیه زده بوده و مرزهای دانش و هنر زمان را جابه جا میکرده و هر که از هر جای جهان اراده ای بر علم آموزی در بالاترین سطح میکرده باید به پیشگاه دانشمندی مسلمان که از قضا عالم دین هم بوده زانوی شاگردی میزده، پس امروز هم میتواند آن تمدن عظیم را احیا کند و به همان جایگاه بازگردد و با حفظ هویت و باورهای اسلامی خود در عرصه بین الملل محل رجوع و توجه باشد.
۲- از طرفی با ترویج و تکرار تاریخ و وضعیتِ مسلمین در تمدن اسلامی میتوان از گسترش غرب زدگی و خودتحقیرگریِ وسیع و ویرانگری که امروز در جامعه ما و جهان اسلام وجود دارد جلوگیری کرد و به همه مردم یادآور شد غربی که امروز قبله آمال و اتوپیای بسیاری گشته است در همین چند قرن پیش و در اوج پیشرفت و تعالی مسلمین در کثافت و عقب ماندگی و انحطاط محض به سر میبرده، به طوری که مردم و حتی طبقه اشرافش با نظافت و علم و هنر به شدت بیگانه بوده اند. پس غرب پیشرفته و منظمِ امروز هم گذشته ای اسفبار داشته است و از ابتدا اینگونه نبوده است.
(مصادیق و اسناد دعاوی مذکور در کتب تاریخی ای که بعضا خود غربی ها نوشته اند موجود می باشد. مراجعه بفرمایید)
اما رویکرد دومی هم میتواند موجود باشد. تمدن چندصدساله اصطلاحا اسلامی(چرا که عده ای میگویند تمدن مسلمین و نه اسلامی) تحت لوا و مدیریتِ حکام و خلفا و پادشاهانی شکل گرفته است که بسیاری از آنها از هیچ ظلم و تعدی و جنایتی فروگذار نکرده اند. درست است که به لحاظ علمی و هنری بعضا این حکومت ها تلاش های ارزنده ای کرده اند و در پیشرفت این تمدن نقش بسزایی ایفا کرده اند لکن با توجه به مبانی اصیل اسلامی یعنی قرآن و روایات، شاخصه اصلی هر حکومت و هر تمدنی برپایی عدالت و احقاق حقوق همه مردم در سایه حفظ کرامت انسانی و آزادی اعتراض و انتقاد به حکام و عدم تجوز به حقوق مردم سایر کشورها و… می باشد که متاسفانه اکثر حکام این دوران در همه این شاخص ها نمره قبولی نمیگیرند. حاکمان این دوران بر خلاف دستورات و تعالیم صریح اسلام به ظلم و خفقان و تجاوز به حقوق مردم میپرداختند و به هیچ کس پاسخگو نبودند. لذا این تمدن مسلمین از نظر اسلام اصلا درخشان و طلایی نیست اگرچه در عرصه های دانش و هنر پیشرفت فراوان و حیرت آوری داشته است. مگر امروز تمدن غرب که پایه هایش بر خون و استعمار و غارت و تجاوز استوار گردیده، دارای علم و هنر خیره کننده نیست؟ مگر داشتن برخی از مولفه های پیشرفت ولو در بالاترین سطح، بدون رعایت انسانیت و اخلاق و حقوق مردم پشیزی ارزش دارد؟ شبیه به این نظر را میتوانید در مطالب آیت الله خامنه ای در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی و همچنین سخنان و نوشته های دکتر شریعتی بیابید.
به عقیده نگارنده نفی کلی هر یک از دو دیدگاه اشتباه است و میتوان هر دو دیدگاه را باهم جمع کرد و از هر کدام در جایگاهی برای رشد جامعه و جلوگیری از انحرافات بهره برد. همچنین میتوان نکات مثبت و منفی و همچنین مردم و حکومت های تمدن اسلامی را تفکیک کرد و یکی را تقدیر و دیگری را نقد کرد.
در پایان تکرار این نکته خالی از لطف و بهره نیست که ما امروز در کشورهای اسلامی بسیار نیازمند به مرور و پرداخت به تاریخ تمدن اسلامی می باشیم.