نویسنده، با اشاره به اینکه برای تشکیل «حکومت اسلامی»، هدف، نقشه و وسیلهی رسیدن به هدف را باید از وحی گرفت و با بیان اینکه لازمه دستیابی به «جامعه و حکومت اسلامی» سازندگی و تربیت نیرو است و با توجه به اینکه سازندگی و تربیت نیرو (نقشه و راه رسیدن به هدف) را هم باید از وحی گرفت، مبحث «روش تربیتی اسلام» را مطرح میکند.
در قسمت «روش تربیتی اسلام»، با اشاره به نیازهای انسان و شیوهی تأمین این نیازها، و بیان اینکه بهزیستی و زندگی خوبِ انسان به قانون و رهبری نیازمند است و بهزیستی در جامعهی انسانی به قانون و حکومت احتیاج دارد، مطرح میکند که بهزیستی در جامعه انسانی با غرائز و علم و تکنیک به دست نمیآید و فکر و سنجش هم در رابطه انسان با خودش، هستی و زندگیاش محدودیت دارد؛ از اینرو «مذهب» را مطرح میکند. مذهب هم هنگامی که از سنجش و انتخاب و تفکر و تعقل جدا شود، سنگ راه گردیده؛ به همین خاطر باید با مذهب اصیل حرکت کرد که از توحید برخوردار است و این توحید جبهه دارد و این توحید درگیری با نفس و طاغوت دارد. به همین خاطر به سوالاتی که در مورد مذهب اصیل است پرداخته و در انتها با توجه به اینکه دین چه دارد؟ و با چه برنامهای همراه است؟ به «طرح کلی اسلام» میپردازند.