یادداشت اسلام و محدودسازی آزادی بشری: بررسی انتقادی آرای بهشتی
نویسنده: | حسن محدثی گیلوایی |
این روزها برخی در حال ساختن تصویری آرمانی و بسیار آزاداندیشانه از آیتالله بهشتی هستند. اما بررسی آرای او نشان میدهد این تصویرسازیهای ایدهآل از بهشتی کاذب است. بخشی از کتاب در حال انتشار “تخریب قلمرو دینی” نوشتهی حسن محدثی گیلوایی و رسول انبارداران در همین باره تقدیم میشود تا مخاطبان گرامی بهنحو دقیقتری با آرای آیت الله بهشتی آشنا شوند. اگر چه بین آرای او بهعنوان یک ترمیمگرای دینی با آرای محافظتگرایان دینی (نظیر آیتالله مصباح یزدی) تفاوت فاحشی وجود دارد، اما نمیتوان بهشتی را فردی آزاداندیش تلقی کرد. بین آرای او و آرای کسانی چون سیدموسی صدر و علی شریعتی نیز تفاوتهای جدی و قابل اعتنایی وجود دارد.
آيتالله بهشتي معتقد است كه «انسان… موجودي است چند بعدي با ابعاد گوناگون، مايههاي رنگارنگ» (بهشتي9:1377). بهعلاوه، «انسان اسلام ـ انساني است آزاد و اين آزادي را رايگان به او ندادهاند، اين آزادي را به او دادهاند و به او گفتهاند اي انسان آيندهات و سرنوشتت را خودت بساز» (همان). بر اين اساس، بهشتي معتقد است كه «اسلام هيچ ]چيز[ را بر كسي تحميل نميكند حتي دين را ميگويد «لااكره في الدين قد تبين الرشد من الغي» و «قل الحق من ربكم فمن شاء فليومن و من شاءفليكفر» حق از جانب خدايتان آمد، هركس ميخواهد ايمان به حق بياورد، و هركس ميخواهد كافر باشد به حق» (همان).
بر اساس اين مباني بهشتي انتخابگري را مهمترين خصيصهي انسان ميداند و معتقد است كه اگر امكان انتخابگري را از انسان سلب كنيم انسانيت او از دست ميرود: «انسان اسلام موجودي است كه بايد انتخابگر به دنيا بيايد، انتخابگر بزرگ شود، انتخابگر زندگي كند، انتخابگر راه فساد برود، انتخابگر به راه صلاح برود، و تا لحظهي مرگ هرگز زمينهي انتخاب از دستش گرفته نشود. نظام اجتماعي و اقتصادي اسلام را، نظام تربيتي اسلام را، نظام كيفر و مجازات و حقوق جزايي اسلام را، نظام مدني و حقوق مدني و اداري اسلام را، همه را بايد پس از توجه به اين اصل شناخت. هرجا انسان از انتخابگري بيفتد ديگر انسان نيست، ديگر ارج انسانيت او رعايت نشده است. در اين حال يا حيوان باركش و باربري است كه به او خوب ميدهند بخورد، بپوشد، بنوشد، عيش و نوش كند، هرزگي كند، اما خوب بار بكشد و خوب بار بدهد. او ديگر انسان نيست» (بهشتي، 1379: 80 ـ 179).
اما نبايد تصور كرد كه آيتالله بهشتي به آزادي مدني و اجتماعي كامل انسانها باور دارد. چنانكه پيشتر گفتم، او نيز بهعنوان يك ترميمگرا تصور بسيار محدودي از آزادي دارد. وقتي در آراي وي دقيق ميشويم در مييابيم كه در نگاه او آزادي مدني و اجتماعي از نوع غربي حق انتخابگري را از انسان سلب ميكند، نه محدودسازي آزادي اجتماعي و مدني. از نظر او محدود كردن آزادي مدني و اجتماعي حق انتخابگري آدمي را تقويت ميكند!
«عدالت اجتماعي اسلام اين نيست، انسان اسلام نه زير ضربات تازيانه تبليغات شهوتبرانگيز انتخابگري را از دست بدهد، (نظام اجتماعي اسلام نميگذارد چنين ضرباتي به روح او وارد شود تا انتخابگرياش از دستش گرفته شود)، و نه زير ضربات كشنده فقر و ناداري و ضربات مهلك اقتصادي ـ كه كادالفقر ان يكون كفراً. او انساني است در يك مدار جالب. انساني است كه آواي حق درست به گوشش ميرسد. انساني است كه مناظر برانگيزندهي فطرت حقجويي و حقپرستي در برابر ديدگانش فراوان به وجود ميآيد. انساني است كه در عين حال راه فاسد شدن به روي او صددرصد بسته نميشود، بلكه ميتواند فاسد شود. چون ارزش در اين است كه بتواند فاسد شود، ولي نشود؛ والا اگر نتواند فاسد بشود چه هنري است!» (همان: 80-179).
در اينجا ميبينيم كه آيتالله بهشتي وجود باريكه راهي را براي انتخاب مسيرهاي فسادآميز ضروري ميداند تا بهواسطهي آن امكان انتخابگري آدمي تضمين شده باشد! فرق ديدگاه وي با محافظتگرايان نيز در همين موارد است. در حقيقت، ميتوانيم بگوييم كه آيتالله بهشتي تحميل دين را نفي ميكند اما در مقابل محدودسازي آزاديهاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي، و مدني را براي تحقق انسان طراز اسلام ضروري ميداند.
از نظر بهشتي «فرمانبرداري اجباري، اگر كسي را مجبور كردند از يك راهي برود، اين چندان ارزشي ندارد. آن چيزي كه ارزش دارد فرمانبرداري انتخابي است» (بهشتي، 1377: 9). اصطلاحي كه خود بهشتي بهكار ميبرد براي توصيف بينش ترميمگرايان ديني دربارهي امر به معروف و نهي از منكر بسيار دقيق است: «فرمانبرداري انتخابي». تصور كنيد ده راه پيش پاي انسان باشد كه 9 تاي آن صواب (با درجات متفاوت) و راه دهم راه ضلالت و گمراهي باشد. در اينجا ما به فرد ميگوييم كه حق داري از ميان اين ده راه يكي را برگزيني. توصيهي ما اين است كه راه دهم را انتخاب نكني چون به ضلالت منجر خواهد شد. اگر فرد مورد نظر يكي از راههاي صواب را انتخاب كرد، او «فرمانبرداري انتخابي» مورد نظر را تحقق بخشيده است. از نظر بهشتي خطاست كه ما راه دهم را حذف كنيم يا فرد را مجبور سازيم كه يكي از نه راه را طي كند. شق اول به «فرمانبرداري اجباري» ميانجامد و شق دوم تحميل دين است. اما تصور آيتالله بهشتي از شرايط اجتماعي بهويژه در دوران مدرن تصوري ساده و غيرواقعبينانه است. راههاي ضلالت در جامعه اگر بيشتر از راههاي صواب نباشد كمتر نيست. حتي در زمان پيامبر اسلام نيز وضع اجتماعي كم و بيش اينگونه بوده است.
آيتالله بهشتي همچنين با نگاه قشريگرايانهي برخي محافظتگرايان در باب امر به معروف و نهي از منكر مخالفت ميكند. بهشتي در مقابل محافظتگرايان كه معتقدند «شناخت ما از معروف، عدل و احسان در گرو شناخت امر خداست» معتقد است كه «ما بايد قبل از آگاهي از امر و نهي از خدا عدل و احسان و معروف… شناختي داشته باشيم» (همان):
«يك عده آمدند مسأله را آن قدر خشك كردند… ميگويند معروف آن است كه خدا گفته بكن، منكر آن است كه خدا گفته نكن، چيز ديگري هم سرمان نميشود. سخن ما با اينها اين است كه اين فرمايش شما درست، اما اين از آن حرفهاي درستي است كه آن قدر بد بيان ميشود كه مشمئزكننده است. براي اينكه خود قرآن وقتي ميخواهد «بكن ـ نكن» خدا را بيان كند اينطور ميگويد: ان الله يأمر بالعدل و الاحسان، و ينهي عن الفحشاء و المنكر» ـ يعني وقتي ميخواهد امر به معروف و نهي خدا را به ما معرفي كند و ميگويد خدا آن است كه به عدل و احسان فرمان ميدهد و از فحشاء و منكر منع ميكند ـ يعني شما قبلاً بايد از عدل و احسان يك برداشتي داشته باشيد؛ از فحشاء و منكر هم يك برداشتي داشته باشيد؛ آن وقت ميگويد هان، تو با اين برداشت بدان آنكه ميگويد عدل و احسان، او خداست. بنابراين، اين فرمايش شما درست است كه معروف و عدل و احسان آن است كه خدا گفته، اما در مورد اين جملهاي كه با آن بيان ميكنيد كه «و شناخت ما از معروف و عدل و احسان در گرو شناخت امر خداست»، اول بايد ببينيم خدا چه گفته، تا بعد بفهميم اين چيز عدل و احسان هست يا نه. اين مطلب خيلي با آهنگ آيات قرآن جور در نميآيد. ما بايد قبل از آگاهي از امر و نهي خدا از عدل و احسان و معروف (در مقابل منكر و بغي و سوء) شناختي داشته باشيم» (همان).
تاریخ انتشار: 9 تیر 1398
منبع: کانال تلگرامی زیر سقف آسمان