قوتها و فرصتها
- داستان در بستر فرهنگ بومی کشور روایت میشود
- کتاب پر ماجرا و حادثهای است
- لحظات طنز و با نشاطی دارد
ضعفها و تهدیدها
- برای کسی که اهل مطالعه کتابهای فانتزی است، مناسب نیست
موضوع
اجتماعی – فرهنگی
اهداف
- اثرگذار
مخاطب
متوسطه اول -پسرانه
راهنما
این اثر و ژانر آن (که در در حقیقت نوعی فانتزی اساطیری است) در طراحی شوخی و طنز پسرانه زبردستی خاصی دارد و داستان را پر فراز و نشیب روایت میکند.
برش طلایی
«مرد جلو آمد. در دستش تاج جواهرنشان باشکوهی بود. با دیدن تاج، لبخند بر لبان آبادیس نقش بست. مرد در حال زمزمه کردن کلمات عجیب و غریبی که برای آبادیس ناآشنا بود، تاج را بر سر آبادیس گذاشت. ناگهان آبادیس از شدت درد نعره کشید. تاج جواهرنشان که یک یاقوت سرخ درخشان داشت، انگار در کوره آتش ذوب شود، آب شد و ریشه دواند روی بدن آبادیس پخش شد. یاقوت سرخ درخشان، درست وسط پیشانی آبادیس جا گرفت. درد وحشتناکی در سر آبادیس پیچید. انگار که پیشانیاش را سوراخ میکردند. روی زانویش بر زمین افتاد و از شدت درد مانند گرگ زخمی زوزه کشید. لابهلای نالهها و زوزههایش نعره زد: “تو با من چه کردی اهریمن؟” مرد قاهقاه خندید و صدایش در قصر پیچید. “از حالا تو برده من شدهای.”»
خلاصه کل داستان
داستان در مورد پادشاه دادگری است که شمشیری دارد که اگر به سمت گناهکاری گرفته شود رنگ عوض میکند و نشان میدهد که فرد گناهکار است یا بیگناه. او در زمانهای پادشاه است که انسانها و اجنه در کنار هم در صلح و صفا زندگی میکنند.
پادشاه وقتی میمیرد پسرش که انسان جاهطلبی است به پادشاهی میرسد. همسر پادشاه جوان وقتی میمیرد آشفته میشود و اعلام میکند که میخواهد از فرشته مرگ انتقام بگیرد و کاری کند که هرگز نمیرد. همین جاهطلبی او سبب میشود تا اهریمن او را بفریبد و به خدمت خودش دربیاورد. چهره پادشاه دگرگون میشود و برای زنده ماندن باید هر ماه یک دختر نوجوان را قربانی کند تا به زندگی جاودانه برسد. به این ترتیب میشود اژدهاک.
سالها از پادشاهی او میگذرد و همه چیز در تاریکی و طلسمهای شیطانی فرو میرود تا اینکه نوه او با دلاوریهای بسیار و بعد از گذشتن از خطرات هولناک و با استفاده از شمشیر عدالت شیشه عمر اژدهاک را از بین میبرد و همه به صلح و آزادی میرسند.