داستان تکثیر تاسف انگیز پدربزرگ
داستان

تکثیر تاسف انگیز پدربزرگ

نویسنده: نادر ابراهیمی
ناشر: روزبهان
تعداد صفحات: 176

پدربزرگ همراه با دو نوه خود بورخس و نادر زندگی می‌کند. او به ناگهان دچار بیماری کلیه می‌شود و یاکوب،  پزشک او به آن‌ها توصیه می‌کند تا یک کلیه مصنوعی به پدربزرگ پیوند بزنند. پدربزرگ اما پیشنهاد یاکوب را رد می‌کند و از نوه‌هایش می‌خواهد که او را به خانه بازگردانند. اما نوه‌های پدربزرگ که او را بسیار دوست می‌دارند، در پی زنده نگه داشتن او به هر طریق ممکن، به عمل او رضایت می‌دهند. اما پس از عمل پدربزرگ دیگر پدربزرگ قبلی نیست…


تحلیل داستان

قوت‌ها و فرصت‌ها

  • داستانی مبهم همراه با کشش داستانی
  • تبیین اولویت‌بندی در انتخاب زندگی طبیعی با معنا و زنده ماندن متعصبانه به هر طریق ممکن
  • تبیین اولویت انتخاب‌گری انسان در مقابل مصلحت‌انگاری دیگران
  • رشد بی‌محابای علم مِن جمله علم پزشکی بدون توجه به اصالت روح و هدف خلقت آدمی

ضعف‌ها و تهدیدها

  • عدم جذابیت نام اثر در مواجهه اول با کتاب
  • طراحی ساده، خشک و سرد کتاب در مواجهه اول با کتاب

موضوع

اخلاقی – تربیتی

روح حاکم

دینی – انسانی

برش طلایی

«می‌گفت: آهای بچّه‌ها! نگذارید که بحث جای تولید را بگیرد. این خواسته‌ی مسلّمِ استعمار است که شما به‌جای هر ساختنی، به گفت‌و‌گوهای مُطوّل درباره‌ی ساختن یا نساختن مشغول‌ شوید و کلنجارهای لفظی را جانشینِ کلنجارهای عملی کنید… پدربزرگ می‌گفت: علّتِ اساسی سیاهی سرنوشتِ روشنفکرانِ عصرِ ما و تبدیل‌شدنشان به یک مشت ولگردِ بیکاره‌ی مُفت‌خورِ نق‌نقوی بهانه‌گیرِ آویزان همین است که پیوسته، وِرزدن‌های بی‌سروتَه را جایگزین آفرینش و تولید می‌کنند.»

«انسان، نابینا، هزاربار بهتر از آنکه چشمانی بی‌روح، بی‌گذشته، و بی‌عاطفه امّا دقیق و تیزبین داشته‌ باشد. انسانِ نابینا، روحِ بلندپروازِ پنهان‌کاری دارد؛ امّا انسان، با چشمانی سرد، روح ندارد؛ و انسان، بدون چشم‌هایی مملو از روح، اصولاً انسان نیست…»