قوتها و فرصتها
- دارای استانداردهای بالای ادبی و داستانی
- جذابیت روایت
- لحظات فوقالعاده احساسی و درگیرکننده
- تجلیل از مقام خانواده
- مناسب برای دخترانی که به هر دلیلی از خانوادهشان فاصله میگیرند
ضعفها و تهدیدها
- وجود برخی عناصر سبک زندگی غربی در داستان (مثل حیوان خانگی)
- فردگرایی شدید مادر آبری
موضوع
اجتماعی – خانوادگی
اهداف
- حل مسائل روزمره
مخاطب
متوسطه اول – دخترانه
راهنما
کتاب بسیار جذاب و خوشخوانی است و لحظات عاطفی درخشانی دارد. اگر احساس کردید نوجوانی در حال فاصله گرفتن از خانواده خود است و سنتهای خانوادگی خود را به چالش میکشد، میتوانید این کتاب را به او پیشنهاد دهید. البته با مطالعه این کتاب معجزهای رخ نخواهد داد و اساسا این داستان همه مشکلات را برطرف نمیکند ولی بدرستی شأن و جایگاه خانواده را تبیین میکند.
برش طلایی
«عکس پارسال تابستان بود که رفته بودیم گردش. ساوانا شش سالش است. من دهسالهام و دارم با انگشتم بهش سیخونک میزنم، محض خنده. او هم لبخند میزند و پای بابا را گرفته. بابا دستش را انداخته دورِ مامان و مامان هم بهش تکیه داده. کسی نمیتوانست ما را از هم جدا کند، چون اگر میخواستی عکس یک نفره را پاره کنی حتماً یک نفر دیگر هم کنده میشد.»
خلاصه کل داستان
داستان دختر یازده سالهای که طی یک حادثه رانندگی خواهر کوچک و پدرش را از دست میدهد؛ و مادرش نیز به دلیل احساس گناه او را ترک میکند. چرا که مادر آبری هنگام تصادف رانندگی میکرده است.
داستان از آنجا شروع میشود که آبری یکهفتهای تنها در خانه مانده است و فکر میکند مادرش هر لحظه ممکن است برگردد تا اینکه مادربزرگش از راه میرسد و او را همراه خود میبرد. آبری در شهر جدید دوستان جدید و مدرسهای متفاوت را تجربه میکند؛ و درمییابد مادرش او را ترک کرده است و همین موجب دلخوری و سرخوردگیاش میشود.
مادربزرگ بعد از کلی جستجو مادر آبری را پیدا میکند. او که بعد از تصادف مدام از عذاب وجدان و افسردگی رنج میبرد، برای فرار از موقعیت سخت پیش آمده، بدون مقصد سوار ماشین میشود و میرود تا اینکه در ایالتی دیگر خود را پیدا میکند. بعد از تلاشهای مادربزرگ، آبری با مادرش روبرو میشود و هر دو تلاش میکنند که با شرایط جدیدشان سازگار شوند.