داستان آن مرد با باران می‌آید
داستان

آن مرد با باران می‌آید

نویسنده: وجیهه سامانی
ناشر: کتابستان
تعداد صفحات: 217

داستان از زبان بهزاد نوجوانی 13-14 ساله روایت می‌شود. سال 1357 است و حکومت پهلوی در آستانه سقوط.

بهزاد در یک خانواده 5 نفره زندگی می‌کند. بهروز برادر بزرگش یک جوان انقلابی و مبارز است و پدرش انسانی ناامید و محافظه‌کار که با رفتارهای پسرش مخالف است؛ او می‌گوید 4 تا بچه که نمی‌توانند شاهِ تا دندان مسلح را از حکومت سرنگون کنند. بهزاد اما مثل برادرش نیست. او مدام احساس ضعف و ترس می‌کند و از درگیری و خون‌ریزی واهمه دارد.

داستان روزهای تابستان و پاییز این خانواده و کشکش‌هایشان را تا خروج شاه از ایران روایت میکند. داستان در مورد بزرگ شدن نوجوانی است که بستر انقلاب و مبارزه آن‌ها را بزرگ ساخت. فرصتی که نسل‌های بعدی‌شان نداشتند.


تحلیل داستان

قوت‌ها و فرصت‌ها

  • شخصیت اصلی داستان در مسیر قصه جسارت انقلابی پیدا می‌کند
  • پاسخ دادن به برخی شبهات در مورد حکومت پهلوی

ضعف‌ها و تهدیدها

  • یک سری کلیشه‌ها در مسیر داستان وجود دارد
  • عمده شخصیت‌های داستان پسر هستند

موضوع

انقلاب و دفاع

اهداف

  • آزادمنش و انتخاب‌گر
  • دشمن‌شناسی
  • باور به ارزش‌‌های اجتماعی
  • روحیه جهادی
  • باور به ارزش‌های انقلاب
  • هویت انقلابی و ملی
  • مسئولیت در برابر انقلاب
  • اثرگذار

مخاطب

متوسطه اول – دخترانه

راهنما

یک رمان انقلابی خوب برای اینکه بچه‌ها بتوانند با شخصیت‌ اصلی داستان و ترس او از مبارزه همراه شوند و به برخی شبهات پیرامون حکومت پهلوی پاسخ داده شود.

برش طلایی

«بابا طوری حرف می‌زند که انگار از حاج‌آقا بیشتر خبر دارد: پس نمیدونین که از اسرائیل نیرو آوردن می‌خوان با تانک بیان کف خیابونا. می‌خوان همه را قتل عام کنن. جوونای ما فکر برشون داشته که با یه مشت تکبیر و شعار میتونن رژیمو سزنگون کنن. اونا خام و نپخته‌ان. اسیر احساسات شدن.»