گوسفندی به نام زیکو در تلاش برای ثبت حیات وحش در فضای باز است ، هنگامی که به گرگ خاکستری برخورد می کند ، و با فریاد به سمت دهکده گوسفندان خود که در نزدیکی بسته گرگ های تازه وارد در دره است ، فرار می کند. رهبر فرزانه بسته گرگ ها ، مگرا ، اعلام کرد که به زودی بازنشسته خواهد شد ، و دو نامزد باید برای آئین جانشینی مبارزه کنند. یکی راجر ، یک گرگ بدخلق و خودخواه است که ارزشهای ماگرا را برای تمام زندگی ، از جمله طعمه ، نادیده می گیرد. دیگری گری است که عاشق گرگ زیبا -بیانکا است. با این حال ، او مانند یک شوخی رفتار می کند ، هرگز چیزی را جدی نمی گیرد ، و این باعث ناراحتی بیانکا می شود. پس از اینکه گری راجر را به دلیل عدم اطاعت از دستورات ماگرا تحقیر کرد ، سپس با بره کوچک شیعه روبرو می شود که با سرگردانی در چمنزار از خواهر بزرگتر خود لایرا اطاعت نکرد. با این وجود خاکستری اجازه می دهد شیعه آسیب نبیند.
در طی یک جشن در جمع گرگ ها ، گری راجرار را بیشتر تحقیر می کند ، که باعث می شود بیانکا رابطه خود را با او پایان دهد ، با استناد به اینکه او هنوز خیلی نارس است و نمی تواند رهبر بعدی باشد. گری به یک جشن اردوگاه کولی ها می رود و با خرگوش عجیب مامی ملاقات می کند. او به گری معجون تغییر شکل می دهد ، که امیدوار است باعث شود او تغییر کند بنابراین بیانکا او را دوباره دوست خواهد داشت. با این حال ، معجون او را به یک قوچ تبدیل می کند. گری با فرار از همنشینان اسبق سابق خود ، ناک اوت می شود تا فقط در دهکده گوسفندان تحت مراقبت لایرا از خواب بیدار شود.
خاکستری برای کنار آمدن با قوچ بودن تلاش می کند. در ابتدا ، او سعی می کند خود را متقاعد کند که فقط خواب می بیند ، اما واقعیت را می پذیرد ، تا اینکه به یاد می آورد که این مامی بود که به او معجون داد. او که اردوگاه کولی ها را متروک می داند ، به دهکده گوسفندان برمی گردد. گروه گرگ معتقد است که گری فرار کرده و از جنگ با راجر ترسیده است.
صبح روز بعد ، گری توسط شیعه و سخنگوی موز برای حضور در مسابقات دعوت می شود. وقتی گری خود را در حال مبارزه با قهرمان لوئیس خشن پیدا می کند ، به گاز گرفتن متوسل می شود که همه را عصبانی می کند. گری پس از آن هنگامی که از لایرا و شیعه در برابر دو گرگ محافظت می کند ، به زودی دوستی گله را به دست می آورد. در یک مهمانی خوش آمد گویی ، گری احمقانه شیعه را ترغیب می کند تا با گرگها بجنگد ، اما بره پس از مشاهده ماگرا و قتل ماگرا توسط وی ، اسیر می شود. گری و موز شیعه را نجات می دهند اما به راجر اطلاع داده می شود که گری به قوچ تبدیل شده است. او این بسته را تحریک می کند تا همه گوسفندان روستا را بکشد.
گری که احساس تنهایی می کند ، به کوهستان برمی گردد ، جایی که با بیانکا روبرو می شود ، او از تصاحب راجر و مرگ ماگرا به او می گوید (البته از اینکه راجر او را کشته خبر ندارد). از او توسط زیکو عکس گرفته شده و سپس به دهکده خبر می دهد که گری جاسوسی برای گرگ ها است. گری با عصبانیت از روستا خارج می شود ، اما شیعه او را به عنوان گرگی می شناسد که جان خود را در چمنزار حفظ کرد. با این وجود خاکستری می رود ، تا اینکه توسط مامی کشف می شود. خرگوش به او اطلاع می دهد که دسته گرگ به روستا حمله خواهد کرد ، اما اگر روز بعد از ظهر به درخت خاصی برسد ، گری می تواند به گرگ تبدیل شود. با این وجود گری برای هشدار به گله به روستا برمی گردد. او آنها را تشویق می کند تا مقابله کنند
صبح روز بعد ، تله های گرگ توسط تله های دفاعی و دفاعی مختلف خنثی می شوند ، تا زمانی که آنها گوسفندان را به داخل یک غار تعقیب می کنند ، اما در داخل آن با آب غرق می شوند. گری که نمی خواهد بسته او غرق شود ، بسته را نجات می دهد ، فقط برای اینکه راجر شیعه را تصرف کنید. این بره نشان می دهد که راجر مسئول مرگ ماگرا بوده و گری راجر را به مبارزه برای رهبری دعوت می کند. مامی و بیانکا می رسند تا معجون گری را به او بدهند تا او را دوباره به یک گرگ برگرداند ، اما اتفاقی نمی افتد. در ادامه مبارزه با راجر ، گری به طرز وحشیانه ای مورد حمله قرار می گیرد و زیر توده ای از سنگها دفن می شود ، اما در نهایت به عنوان گرگ ظاهر می شود و راجر را از روی آبشار سقوط می کند.
گری با فروتنی و بلوغ آموختن در حالی که قوچ بود ، از بیانکا خواستگاری می کند و آنها در دهکده گوسفندان ، گرگ و گله گوسفند با هم در صلح زندگی می کنند. در همان نزدیکی ، مامی توضیح می دهد كه معجونی كه او و بیانكا به گری دادند فقط آب چشمه بود و تحول او ناشی از آموختن مسئولیت بود. او نگاه می کند در حالی که دهکده گوسفندان و گرگ ها جامعه جدید متحد خود را جشن می گیرند.