گوریل کوچکی در جنگل متولد میشود که موهایش سفید است و گوریلهای دیگر به خاطر این تفاوت او را نمیپذیرند و طرد میکنند تا اینکه شکارچیها مادرش را میکشند. گوریل سفید به دست یک دانشمند می افتد و او گوریل را به خانه اش میبرد تا مدتی از او محافظت کند و بعد او را به باغ وحش منتقل کنند. دانشمند دختری به نام پائولا دارد که با گوریل دوست می شود و اسم او را برفی می گذارد. وقت رفتن برفی به باغ وحش می رسد اما او از اینکه دیگر گورسل ها او را طرد بکنند میترسد اما پوولا او را متقاعد میکند که به باغ وحش برود. در باغ وحش یک گوریل بزرگ به نام ران و دو گوریل کوچک به نامهای اندنگه و کیدو هستند که فرزندان ران هستند. در ابتدا برفی کمی غریبی میکند اما اندنگه با مهربانی با او برخورد میکند و با او دوست می شود. مردم با دیدن برفی او را خیلی تحویل میگیرند و این موضوع کمی باعث خشم ران میشود و با او با خشونت برخورد میکند و میگوید که چون رنگش سفید است نمیتواند با آنها باشد و بچههایش را هم از بودن با او منع میکند. برفی از این ماجرا ناراحت میشود. اندنگه در وقتی که ران خواب است با برفی بازی میکند اما ناگهان ران بیدار میشود و عصبانی میشود و برفی را تهدید میکند که دیگر حق ندارد با بچههایش باشد و اندنگه را هم تنبیه میکند. برفی خیلی ناراحت میشود و به این فکر میاقتد که به نحوی رنگش را عوض کند. فردای آن روز، باد، یک سری پوستر را به باغ وحش میآورد که روی آن نوشته شده بود که دانشمندی میتواند آرزوهای شما را محقق کند. برفی به این فکر میافتد که از باغ وحش خارج شود و به سراغ آن دانشمند برود. مرد بدجنسی که به خرافات اعتقاد دارد ، در کتابی میخواند که قلب گوریل سفید میتواند مشکلاتی را حل کند و لذا به دنبال دزدیدن گوریل سفید است. برفی در دیدارش با پائولا به او میگوید که میخواهد به سراغ داشمند برود و همچنین برفی به اندنگه و آیلور هم میگوید که نقشهاش چیست و اندنگه تلاش میکند که او را منصرف کند اما موفق نمیشود و آیلور هم به همراه برفی به سراغ دانشمند میرود چون او هم که یک راکن است، دوست داشت که به پلنگ تبدیل شود. در مسیر مرد بدجنس آنها را میبیند و به دام می اندازد اما آنها از دستش فرار میکنند. پائولا هم که متوجه میشود برفی فرار کرده به سراغش میرود. پائولا و دوستش هم در طول مسیر به آن مرد برخورد کرده و مرد که میفهمد آنها هم به دنبال برفی اند ، آنها را سوار ماشین میکند اما دوست پائولا از نقشه شوم مرد آگاه میشود اما مرد آن دو را هم اسیر میکند. بلاخره برفی به دانشمند میرسد اما دانشمند در واقع یک فریبکار بود که میخواسته از مردم پول بگیرد اما یک معجون دروغین به برفی میدهد. در همین اوقات مرد بدجنس هم سر میرسد و برفی را دستگیر میکند. پائولا و دوستش خودشان را آزاد میکنند و به سراغ مرد میروند و راکن هم سراغ آنها میرود تا کمک کند. بلاخره در یک درگیری موفق میشوند که برفی را نجات داده و به باغ وحش برگردانند. پائولا هم با دیگر گوریلها صحبت میکند که برفی به خاطر شما که قبولش نمیکردید چه کارهای پرخطری انجام داده و هر کس تفاوتهایی دارد و … و گوریل ها هم در نهایت برفی را قبول میکنند و با او دوست میشوند.
انیمیشن
گوریل سفید
Snowflake, the White Gorilla
تفاوتهای خود را بپذیرد چرا که هر تفاوت میتواند فرصت باشد.
کارگردان: | Andrés G. Schaer |
نویسنده: | Albert Val , Amèlia Mora |
سال تولید: | 2011 |
نوع: | سینمایی |
مدت زمان: | 1 ساعت |