در شهر ویویل مردم شبیه انسان به نام Whos از جشن کریسمس پر از هیجان شده اند. با این حال ، تنها کسی که سرگرم نمی شود گرینچ جوانمرد و خز سبز است که قلبی “دو اندازه خیلی کوچک” دارد. او در غار خود به همراه سگ خود ، مکس زندگی می کند و فقط برای خرید مواد غذایی و بازی کردن با شهروندان به Whoville می رود.
در همین حال ، سیندی لو 6 ساله که متوجه می شود مادرش دونا بیش از حد تلاش می کند تا از خودش و برادران دوقلوی نوزادش ، باستر و بین ، مراقبت کند. سیندی در ابتدا تصمیم می گیرد نامه ای برای کمک به مادرش به بابانوئل بفرستد ، اما پس از مواجهه با گرینچ ، که با کنایه به او می گوید ، اگر موضوع خیلی فوری باشد ، باید رو در رو با سانتا صحبت کند او تصمیم می گیرد به قطب شمال برود و با سانتا صحبت کند. وقتی دونا به او گفت که یک سفر رفت و برگشت به قطب شمال یک ماه طول می کشد ، در عوض تصمیم می گیرد سانتا را با کمک دوستانش به دام بیندازد.
با نزدیک شدن به کریسمس ، یک تلاش سنگین گرینچ برای خراب کردن مراسم روشنایی درخت منجر به بازگشت فکری به دوران کودکی جداگانه خود را که تنها و ناخواسته در یک پرورشگاه شده بود ، می کند. گرینچ به زودی تصمیم می گیرد که کریسمس را از وویل بدزد تا ناراحتی خود را تسکین دهد. او و مکس یک گوزن شمالی چاق بدست می آورند ، که گرینچ او را فرد می نامد و از همسایه دوست خود آقای بریکلبائوم سورتمه می دزدند. بعد از یک تست آزمایشی ، گرینچ و مکس متوجه می شوند که فرد دارای یک خانواده است و گرینچ از نظر عاطفی موافقت می کند که فرد با آنها به خانه برود.
در شب کریسمس ، گرینچ و مکس ، که سورتمه را به جای فرد می کشد ، پس از مبدل کردن سانتا و ساختن ده ها ابزار برای کمک به او در برنامه خود ، برای سرقت تزئینات و هدایا به Whoville می روند. او بعد از افتادن در دام سیندی لو خیلی زود با او روبرو می شود. درخواست او برای کمک به کاهش حجم کار مادرش و توصیه های مهربانانه او در مورد گوش دادن به آواز Whos برای کاهش غم و اندوه او قلب گرینچ را لمس می کند. علیرغم این ، گرینچ به مأموریت خود ادامه می دهد و نمی تواند تنهایی کریسمس را که برایش به وجود آورده رها کند.
گرینچ و مکس پس از سرقت هدیه و تزئینات کریسمس ، دوباره به کوه مروارید رفتند تا آنها را از بین ببرند. Whos بیدار می شود و از دیدن هدایا و تزئینات از بین رفته و شوکه و ناامید می شود. سیندی لو معتقد است که او به دلیل دام خود مقصر است ، اما دونا به او می گوید که کریسمس محور هدایا نیست و سیندی بهترین اتفاقی است که برای او افتاده است. Whos به هم می پیوندند و “Welcome Christmas” را می خوانند ، و گرینچ را متحیر می کند که می بیند علی رغم سرقت های او کریسمس را جشن می گیرند. او با دیدن سیندی و یادآوری توصیه های او ، خود را در آواز آنها غرق می کند ، و باعث می شود قلب او با سعادت سه برابر شود. پس از آن ، سورتمه از کوه Crumpit می افتد ، و گرینچ تلاش می کند تا آن را نجات دهد. او وقتی فرد و خانواده اش به کمک او می آیند در این امر موفق می شود. پس از ایمن سازی سورتمه ، گرینچ و مکس برای برگشتن وسایل دزدیده شده به سمت ویویل بلغزانند و گرینچ به جرم خود اعتراف کرده و قبل از بازگشت به غار خود با شرم از کاری که انجام داده از Whos عذرخواهی می کند.
سیندی که از گرینچ متأسف است ، بعداً او را به جشن کریسمس در خانه اش دعوت می کند که به طرز ناخوشایندی در آن حضور دارد. هنگامی که برای شام نشسته بود ، متوجه شد که او واقعاً کریسمس را تحقیر نکرده است ، بلکه تنها بوده و تلخی خود را نسبت به اینکه مورد غفلت قرار گرفته است. با این کار ، گرینچ سرانجام دوستی Whos را می پذیرد و از کریسمس با آنها لذت می برد.