انیمیشن کلاوس؛ سرگذشت بابانوئل

انیمیشن کلاوس؛ سرگذشت بابانوئل
légende de Klaus

مهربانی به کودکان زندگی را خوشایند می‌کند.

کارگردان: Sergio Pablos , Carlos Martínez López
نویسنده: Sergio Pablos
تهیه کننده: Gustavo Ferrada , Warren Franklin , Mercedes Gamero , Jinko Gotoh
سال تولید: 2019
نوع: سینمایی
مدت زمان: 1 ساعت

داستان کامل

جسپر یوهانسون پسر تنبل و غارت شده جنرال پست سلطنتی سلطنتی است که جسپر را در آکادمی آموزش پستچی خود ثبت نام کرده است به این امید که اصلاحات وی را اصلاح کند. یسپر عمداً کم کاری می کند و پدرش را مجبور می کند تا سرانجام او را به شهر جزیره دور Smeerensburg بفرستد تا در طی یک سال شش هزار نامه ارسال کند. اگر جسپر شکست بخورد ، از ثروت خانواده جدا می شود. به محض ورود ، توسط کشتی گیر طعنه آمیز موگنس ، و معلم تلخ و تبدیل به ماهی فروش الوا ، برای یسپر توضیح داده شد که دو طایفه خانوادگی شهر – الینگبوها و کروم ها – تقریباً همه مردم را تشکیل می دهند و دائما در جنگ هستند ، و زمان بیشتری را صرف می کنند جنگیدن با یکدیگر از نوشتن نامه.

در حالی که ناامیدانه به دنبال افراد برای ارسال نامه بود ، جسپر یک خانه جدا شده در خارج از شهر را پیدا می کند. در آنجا او با یک جنگلدان منزوی به نام کلاوس آشنا می شود ، خانه ای که پر از اسباب بازی های دست ساز است. جسپر که از ظاهر تحمیل کننده کلاوس وحشت کرده بود ، فرار می کند و نقاشی غم انگیزی را که از یکی از فرزندان اسمرنسبورگ یافته بود ، پشت سر می گذارد. کلاوس یسپر را مجبور می کند تا او را به خانه ای که در نقاشی به تصویر کشیده شده هدایت کند ، و سپس جسپر را وادار می کند که مخفیانه یک اسباب بازی را به پسر داخلش تحویل دهد.

سخنان این واقعه به کودکان دیگر نیز سرایت می کند. آنها روز بعد نزد جسپر می روند ، هر كدام معتقدند كه اگر نامه ای برای او بفرستند اسباب بازی دریافت می كنند. یسپر از این ایده استفاده می کند و از کلاوس می پرسد که آیا می تواند اسباب بازی هایش را اهدا کند؟ کلاوس موافقت می کند به شرطی که آنها شب ها فعالیت کنند و جسپر به طور پنهانی اسباب بازی ها را تحویل دهد. به زودی ، کودکان بیشتر و بیشتر شروع به نوشتن نامه به کلاوس می کنند. وقتی جسپر به آنها می گوید كه كلاوس فقط به بچه های خوب اسباب بازی می دهد و همیشه می داند كه كودكان كجای رفتار نادرست انجام می دهند ، رفتارهای مهربانی كه انجام می دهند به تدریج به بقیه اهالی شهر القا می كند تا به اختلافات قدیمی خود پایان دهند. آلوا برای کمک به کودکان در یادگیری خواندن و نوشتن مدرسه خود را بازگشایی کرد.

سرانجام کمبود اسباب بازی های جسپر و کلاوس شروع می شود. با نزدیک شدن به موعد مقرر یسپر ، او سعی می کند کلاوس را متقاعد کند که به موقع برای کریسمس اسباب بازی های بیشتری بسازد. کلاوس در ابتدا امتناع می کند ، اما سپس با جسپر همکاری می کند تا برای یک دختر کوچک سامی به نام مارگو که در یک مکان جدا شده با مردم خود زندگی می کند ، یک سورتمه بسازد. کلاوس سرانجام در مورد همسرش ، لیدیا ، به جسپر می گوید و توضیح می دهد که او اسباب بازی هایی را ساخته بود که می تواند به بچه های بعدی که زوج امیدوار بودند داشته باشند بدهد ، اما آنها نمی توانند باردار شوند و لیدیا در اثر بیماری درگذشت. سپس کلاوس متوجه شد که کار آنها باعث شادی کودکان شده است و با برنامه کریسمس موافقت می کند ، مارگو و بقیه افرادش برای کمک به آنجا می آیند. با شکوفایی شهر و رابطه او با آلوا ، جسپر می یابد که می خواهد در Smeerensburg بماند.

در همین حال ، بزرگترهای خانواده Aksel Ellingboe و Tammy Krum با ایجاد آتش بس موقت ، خواستار جلوگیری از Jesper و Klaus شدند تا خانواده ها بتوانند خصومت سنتی خود را از سر بگیرند. آنها پدر جسپر را فریب می دهند و معتقد است که یسپر چهارده هزار نامه ارسال کرده است ، و او در شب کریسمس می آید تا پسرش را تبریک بگوید ، ناخواسته دلایل خودخواهانه اعمال خود را برای دوستان جسپر فاش کرد. درست زمانی که آنها قصد ترک شهر را دارند ، پدر جسپر متوجه پشیمانی پسرش می شود و پس از یک صحبت خصوصی به ژسپر اجازه می دهد که بماند. سپس جسپر سعی می کند مانع از بین بردن اسباب بازی های کریسمس توسط بزرگان و باند آنها شود ، اما ظاهراً موفق نمی شود. با این حال ، آلوا قبلاً توسط بچه های شهر از نقشه اطلاع داده شده بود ، بنابراین او و کلاوس اسباب بازی ها را با طعمه ها جایگزین کردند. در طی تعقیب اسباب بازی ها ، دختر آقای الینگبو و پسر خانم کروم نیز عاشق یکدیگر شده اند.

جسپر فدیه داده می شود ، و اسمرنسبورگ به دلیل ازدواج فرزندانشان ، بزرگترهای خانواده مجبور به پایان دادن به درگیری می شوند و به شهر شادی تبدیل می شوند. یسپر با آلوا ازدواج می کند و دو فرزند بزرگ می کند و او و کلاوس به مدت یازده سال در Smeerensburg و فراتر از آن به ارائه هدایا ادامه می دهند. سپس در سال دوازدهم ، كلاوس دنباله ای از باد را در تپه ای آفتابی دنبال می كند و ناپدید می شود ، ظاهراً برای پیوستن به همسر عزیمت خود هر شب کریسمس بعدی ، جسپر کنار شومینه می نشیند و منتظر می ماند تا کلاوس را ببیند در حالی که روح او همچنان اسباب بازی ها را به کودکان در سراسر جهان تحویل می دهد.

بیشتر کمتر