شرلوک گنومس و دستیار وی ، دکتر واتسون ، به موزه تاریخ طبیعی لندن حمله کردند ، جایی که کینه توزی آنها ، طلسم پای به نام موریارتی ، گناه ها را به گروگان گرفته است. پس از یک نبرد کوتاه ، موریارتی به ظاهر توسط اسکلت دایناسور خرد می شود.
در همین حال ، خانم مونتاگ ، آقای کاپولت و خانواده اش با خوشبختی عاشقانه از استراتفورد-آن-آون به لندن نقل مکان کرده و به باغی تازه و فرسوده تبدیل می شوند. لیدی بلوبری و لرد ردبریک بازنشستگی خود را اعلام کرده و گنومئو و ژولیت را به عنوان رهبران جدید منصوب کردند. روابط زوجین وقتی ژولیت دچار استرس و عزم راسخ می شود که باغ را مرتب می کند ، ناخواسته از نادیده گرفتن گنومئو ، شروع به لرزش می کند. در تلاش برای جلب توجه او ، گنومئو تصمیم می گیرد تا ارکیده Cupid’s Arrow را برای باغ جدید تهیه کند ، بنابراین بنی از نزدیکترین فروشگاه گل در شهر را از طریق رایانه قدیمی به گنومئو نشان می دهد. هنگامی که گنومئو ارکیده مغازه را بدست می آورد ، دزدگیر پس از سقوط یک دکه خاموش می شود و باعث می شود ژولیت او را نجات دهد. پس از بیرون رفتن ، زن و شوهر با هم اختلاف دارند و ژولیت با عصبانیت به گنومئو می گوید: “باغ نمی تواند صبر کند و تو می توانی!”. سیگنالی از طریق واکی تاکی از طریق بنی می آید که می گوید هیولایی در باغ آنها وجود دارد. این دو فقط به عقب برمی گردند تا همه را گم کنند. ناگهان شرلوک و واتسون از راه می رسند و یک کارت سرنخ پیدا می کنند. ژولیت و گنومئو از این دو می خواهند که به آنها بگویند چه خبر است و شرلوک با اکراه موافقت می کند که اجازه دهد آنها را برچسب بزنند.
سرنخی از موریارتی ، که شرلوک معتقد است از آخرین برخورد آنها جان سالم به در برد ، آنها را به محله چینی ها رهنمون می شود. آنها سرنخ بعدی را در Emporium کرلی فو پیدا می کنند و از گروهی از نگهبانان مانند گربه های سیاه که شرلوک قبلاً آنها را آزرده بود ، فرار می کنند. آنها دوباره به موزه تاریخ طبیعی می رسند ، جایی که گنومئو پیشنهاد می کند آنها به داخل آن نگاه کنند اما شرلوک تصمیم می گیرد به جای آن از یک گالری هنری بازدید کند ، زیرا این امر به او کمک می کند فکر کند. گنومئو سعی می کند او را در غیر این صورت متقاعد کند اما وقتی جولیت با شرلوک کنار می آید شوکه و آسیب دیده می شود. زن و شوهر با هم مشاجره می کنند و گنومئو با واتسون در تعقیب به موزه هجوم می برد. هنگامی که وارد موزه شد ، گنومئو متوجه شد که نباید ژولیت را ترک می کرد اما قبل از اینکه بتواند به او برگردد ، توسط یک گارگویل سنگی که ظاهرا واتسون را خرد می کند (خارج از صفحه) او را می رباید. گنومئو را به بقیه گنوم ها می آورند و به آنها می گویند عصر روز بعد در جشن آتش بازی خرد خواهند شد. در همین حال ، شرلوک فهمید که سرنخ بعدی در پارک سلطنتی است. او و ژولیت برای بدست آوردن سرنخ از سگ ، خود را به صورت سنجاب درآورده و موفق می شوند از سگ بر روی ماشین چمن زنی فرار کنند.
گنومئو تلاش می کند تا گنوم ها را آزاد کند ، اما فقط او و گنوم های رد گون قادر به فرار قبل از ورود گارگول ها هستند. سرنخ بعدی ، جولیت و شرلوک را به یک فروشگاه عروسک هدایت می کند و در آنجا با نامزد سابق کینه توز خود ، ایرنه ، که آنها را بیرون می کند ، ملاقات می کنند ، اما پس از فاصله گرفتن از شرلوک ، به ژولیت اجازه می دهد که دوباره وارد شود. ایرن سرنخی را به ژولیت نشان می دهد که او و شرلوک را به دروازه خائن در برج لندن رهنمون می شود. آنها واتسون ، ظاهراً مغز متفکر واقعی را کشف می کنند که نشان می دهد او برای رسیدن به شرلوک وانمود کرده است که موریاریتی است که هرگز برای او احترام و قدردانی نشان نداده و ظاهراً قصرها را در بازداشت دارد ، اما همه آنها را مفقود کرده است. گارگویل ها فاش می کنند که آنها هرگز برای واتسون کار نکرده اند و جولیت ، شرلوک و واتسون را در کشتی دور می کنند.
شرلوک متوجه می شود که گنوم ها در قسمت پایین پل تاور با پر شدن پای نگه داشته می شوند ، و موریارتی ظاهر می شود ، فاش می کند که او واقعاً پشت همه چیز است و قصد دارد با پل برجسته شده ، گنوم ها را خرد کند. پس از مشاهده بدرفتاری شرلوک با واتسون ، وی با واتسون بیعت کرد تا به نقشه وی دسترسی پیدا کند و موقعیت هر جنون در لندن را شناسایی کند. شرلوک و واتسون توافق می کنند که آخرین بار برای نجات قنات ها با هم کار کنند و آنها و جولیت با یک هواپیمای بدون سرنشین به سمت پل حرکت می کنند.
گنومئو موفق می شود دهانه پل را با رقصیدن Gnomes Red Goon متوقف کند ، دوباره با ژولیت متحد می شود و آنها با هم Gargoyles را شکست می دهند. گرچه واتسون گنومهای محبوس شده را با صابون آزاد می کند ، موریارتی شرلوک را تعقیب می کند و پای او را زخمی می کند. با این حال ، درست قبل از اینکه بقیه را بکشد ، شرلوک خودش را به سمت موریاتی پرتاب می کند و هر دو را از روی پل می زند. واتسون با قلاب چوب دستی خود ، شرلوک را به سختی نجات می دهد ، پس از آن موریارتی در آب قرار می گیرد و بی اختیار دور می شود. پس از آن ، گنوم ها از آتش بازی لذت می برند.
در بهار بعد ، گنومئو و ژولیت با خوشحالی باغ کامل خود را نشان می دهند و بچه ها با حضور ایرن و نگهبانان گربه جشن می گیرند. شرلوک و واتسون ، دوستان و شرکای خود را برای یک ماجراجویی دیگر ترک می کنند.