انیمیشن چرخ و فلک جادویی

انیمیشن چرخ و فلک جادویی
The Magic Roundabout

همیشه نیکی بر بدی پیروز است.

کارگردان: Frank Passingham , Jean Duval , Dave Borthwick
نویسنده: Serge Danot , Tad Safran
تهیه کننده: Claude Gorsky , Bruce Higham , François Ivernel , Andy Leighton , Laurent Rodon , Pascal Rodon , Jill Sinclair
سال تولید: 2005
نوع: مجموعه
مدت زمان: 1 ساعت

ویدئوها

تیزر انیمیشن

داستان کامل

جادوگر Zebedee ، موجودی شبیه جک قرمز ، در حال دیدن یک کابوس در مورد شرور یخی به نام Zeebad است. دوگل سگ خوش فکر و بدخیم و لوس ، در جاده جاده ای را برای بیرون کشیدن لاستیک یک گاری شیرین قرار می دهد ، به این امید که به خاطر تماشای گاری ، جایزه شیرینی دریافت کند. بعد از اینکه راننده برای کمک می رود ، دوگال به طور تصادفی گاری را به دور میدان جادویی در مرکز روستا می زند. Zeebad ، یخ آبی شیطانی موجود موجود در جعبه مانند ، از بالا بیرون آمده و پرواز می کند و به دنبال آن مجسمه ای از Foot Guard به بیرون از دور میدان پرتاب می شود. این میدان دور یخ می زند و آقای Rusty ، صاحب جوان داگل ، فلورانس ، و دو کودک دیگر را در یک سلول یخی گرفتار می کند.

روستاییان وحشت زده که همه حیوانات هستند ، زبدی را برای کمک فرا می خوانند. وی توضیح می دهد که این دوربرگردان یک زندان عرفانی برای Zeebad بود. با شکستن آن ، Zeebad آزاد است تا مانند گذشته با شروع عصر یخبندان ، جادوی خود را بر روی جهان انجام دهد. تنها راه جلوگیری از یخ زدگی Zeebad در جهان جمع آوری سه الماس جادویی است (که قرار است یکی از آنها در دور خیابان پنهان شود ، در حالی که دو مورد دیگر در مکان های جداگانه ای فراتر از روستا پنهان شده اند). شکاف زدن الماسها به داخل میدان دور ، Zeebad را دوباره زندانی کرده و جادوی او را خنثی می کند ، اما اگر ابتدا Zeebad آنها را بازیابی کند ، قدرت آنها به او اجازه می دهد تا خورشید را منجمد کند. Zebedee دوگل ، برایان حلزون بدبین ، ارمینتروود گاو خواننده اپرا و دیلن خرگوش هیپی را برای همراهی با یک قطار جادویی برای انجام این مأموریت می فرستد. در همین حال ، Zeebad پس از فرار از دور پیچ ، به زمین می افتد و مجسمه پا گارد ، سام سرباز را متحرک می کند تا به او کمک کند الماس های افسون شده را پیدا کند. در همین حال ، یاران Zebedee اردوگاهی را در کوههای یخی ایجاد می کنند. دوگل در طول شب سرگردان می شود و توسط Zeebad اسیر می شود. Ermintrude او را از زندان بیرون می کشد. سپس Zebedee برای نبرد با Zeebad ظاهر می شود اما در نبرد با Zeebad که او را منجمد می کند و صخره ای را که روی آن قرار دارد می ریزد ، شکست می خورد.

عزاداری برای دوستشان ، دوگل و دوستانش برای بازیابی الماس ها شروع می کنند. این وظیفه آنها را به یک آتشفشان مرز گدازه و یک معبد باستانی پر از تله های انفجار و نگهبانان اسکلت شیطانی می برد ، اما Zeebad هر دو این الماس ها را می گیرد. تنها امید به توقف Zeebad با بازگشت به دور میدان و الماس نهایی قبل از Zeebad. این باند مجبور می شوند یک قطار آسیب دیده را پشت سر بگذارند ، و آنها را ترک می کند تا با پای پیاده از طریق زمین بایر برفی برفی که اکنون جهان در آن یخ زده است ، به روستا برگردند. Zeebad ، پس از رها کردن سام سرباز برای زخمی شدن در برف ، باند را به دهکده ای که اکنون یخ زده است می زند ، اما نمی تواند الماس سوم را در هر کجا پیدا کند. سام بعد از آنکه بر روی یک الاغ حرکت می کند ، متوجه شده است که وظیفه واقعی اش محافظت از دوربرگردان در برابر Zeebad است ، او سعی می کند موضع گیری کند اما به راحتی شکست می خورد. زیباد با آموختن اینکه سام در واقع در دور پیچ قرار دارد ، در می یابد که الماس سوم در داخل سام مخفی بوده و همیشه پنهان بوده و آن را از او دور می کند (در نتیجه زندگی سام به پایان می رسد).

زيباد با اينكه هر سه الماس در اختيار دارد ، با انجماد خورشيد از آنها براي منجمد كردن جهان استفاده مي كند. با این حال ، این باند سرانجام به روستا می رسند ، به الماس می رسند و آنها را در محل خود در میدان دور قرار می دهند تا فقط الماس سوم باقی بماند. اگرچه Zeebad باند را به الماس می زند و ظاهراً پیروزی او را تضمین می کند ، اما رسیدن به موقع یک قطار بهبود یافته الماس را از دسترس Zeebad دور می کند و به Dougal این فرصت را می دهد که آن را در شکاف نهایی دور میدان قرار دهد. زیباد اکنون دوباره زندانی شده و جهان ذوب شده است ، زبدی نزد دوستانش بازگردانده می شود و روستاییان آزاد می شوند.

از میان کسانی که در این دوربرگردان محبوس شده اند ، فلورانس کما توسط داگل احیا می شود. وقتی همه برای گردش به دور این میدان می روند ، متوجه می شوند که این کار نمی کند زیرا سام بی روح است. در این مرحله ، سام ترمیم می شود و سپس به شکل بی جان خود بازمی گردد ، و دوباره در دورانی که بار دیگر کار می کند قرار می گیرد. دوگل اکنون به ارزش واقعی دوستانش و خصوصیات خوب ایثار ، شجاعت و فروتنی پی می برد.

بیشتر کمتر