انیمیشن پسر مریخی

انیمیشن پسر مریخی
Papelucho y el marciano

دوستی با مریخی‌ها: بله! ولی کمک گرفتن از آن‌ها: هرگز!

کارگردان: Alejandro Rojas
نویسنده: Arif Ali Shah
تهیه کننده: Ignacio Arriaga Herrera
سال تولید: 2007
نوع: سینمایی
مدت زمان: 1 ساعت

داستان کامل

پاپلوچو پسرکوچولوی کنجکاوی است که با خرت‌وپرت‌های خانه، اختراعاتی انجام می‌دهد و دردسر و خرابی به بار می‌آورد. وقتی در کلاس علوم، معلم می‌گوید موجودات فضایی وجود ندارند و این‌ها خرافات است، پاپلوچو تصمیم می‌گیرد یک مریخی پیدا کند تا وجودشان را ثابت کند. برای این‌کار شبانه تله‌ای نورانی درست می‌کند و بیرون پنجره می‌گذارد تا یک مریخی به دام بیندازد. مریخی کوچکی به اسم دت سر می‌رسد و از دهان پاپلوچو وارد بدن او می‌شود. تعادل پاپلوچو به هم می‌خورد ولی دت حاضر نیست از بدن پاپلوچو بیرون بیاید. پاپلوچو تصمیم می‌گیرد او را به سیاره‌اش برگرداند ولی دفتر اختراعاتش را گم می‌کند و سگش را مامور جمع‌آوری سگهای ولگرد می‌برد. این موضوع باعث می‌شود پاپلوچو قضیه را فراموش کند و به فکر آزاد کردن سگش باشد. دفتر اختراعات پاپلوچو را همکلاسی او تیتا پیدا می‌کند و می‌خواند. وقتی پاپلوچو در کلاس، انشایش را ارائه می‌دهد برخلاف اعتقادش می‌گوید موجودات فضایی وجود ندارند. تیتا اعتراض می‌کند و می‌گوید موجودات فضایی وجود دارند و با هم دعوا می‌کنند. بینی پاپلوچو زخمی می‌شود و دکتر برایش سه روز استراحت مطلق تجویز می‌کند. در مدت استراحت، پاپلوچو تصمیم می‌گیرد سفینه‌ای بسازد و دت را به سیاره‌اش بفرستد. در مریخ، پلیس‌های مریخی آن‌ها را تعقیب و دستگیر می‌کنند ولی قبل از این‌که اتفاق بدی برای پاپلوچو بیفتد، دت او را به زمین برمی‌گرداند. وقتی پاپلوچو خواب است دت دوباره به زمین برمی‌گردد و چون پاپلوچو متوجه می‌شود که دت در زمین هم می‌تواند از نیروهای مریخی‌اش استفاده کند، با ماندن او موافقت می‌کند. این‌بار دت وارد بدن سگ پاپلوچو می‌شود و از آن‌جا اعمال نیرو می‌کند و بعضی تغییرات مثبت را در دنیا به وجود می‌آورد. پاپلوچو هنوز برنامه‌های زیادی مثل نجات حیوانات و حفاظت از محیط زیست، جلو انداختن کریسمس و غیره دارد که متوجه مریض شدن دت می‌شود. دت با وجود مریضی باز هم به او کمک می‌کند ولی ناگهان از پا می‌افتد. سگ پاپلوچو هم بیهوش می‌شود. پاپلوچو با نگرانی برای نجات آن‌ها از خانه بیرون می‌رود و با تیتا مواجه می‌شود. تیتا به او کمک می‌کند تا با مریخ ارتباط برقرار کنند. سفینه‌ای می‌آید و دت را با خودش می‌برد. دت قبل از رفتن می‌گوید برای تغییر دنیا باید زمان بگذرد. پاپلوچو از هوش می‌رود و تیتا او را به خانه و پیش خانواده برمی‌گرداند. وقتی پاپلوچو به هوش می‌آید، سگش خوب شده. او نتیجه می‌گیرد که با مریخی‌ها باید دوست بود ولی نباید برای تغییر دنیا از آن‌ها کمک گرفت.

منبع

بیشتر کمتر