پادشاه تریتون و همسرش ملکه آتنا ، حاکم بر پادشاهی زیر آب آتلانتیکا ، پر از موسیقی و خنده. آنها هفت دختر خردسال دارند: آتینا ، آلانا ، آدلا ، آکواتا ، آریستا ، آندرینا و کوچکترین آنها آریل است. یک روز ، در حالی که مردم در تالاب بالای آب استراحت می کنند ، تریتون یک جعبه موسیقی به آتنا می دهد. با این حال ، یک کشتی دزدان دریایی نزدیک می شود. همه فرار می کنند به جز آتنا که وقتی می خواهد جعبه موسیقی را بازیابی کند توسط کشتی کشته می شود. تریتون با مرگ همسرش بسیار ویران شد و جعبه موسیقی را به دور انداخت و موسیقی را برای همیشه در آتلانتیکا ممنوع کرد.
ده سال بعد ، آریل و خواهرانش تحت روال سختگیرانه ای که توسط فرمانروای خود ، مارینا دل ری و دستیار او ، بنجامین نگهداری می شود ، زندگی می کنند. مارینا از فرمانروایی دختران متنفر است و آرزو دارد که وابسته تریتون باشد ، شغلی که در حال حاضر توسط سباستین خرچنگ پر شده است. آریل از شیوه زندگی فعلی آنها ناامید شده است ، و این او را با پدرش درگیر می کند. یک روز ، آریل با فلاندر ، یک ماهی گرمسیری جوان ، روبرو می شود که بعداً او را در یک باشگاه موسیقی زیرزمینی دنبال می کند. او از حضور موسیقی بسیار خوشحال می شود و وقتی می بیند که سباستین در آنجا مشغول اجرای برنامه است شوکه می شود. وقتی حضور او مشخص شد ، کل گروه موسیقی دیگر متوقف می شوند و پنهان می شوند ، با این باور که آریل در مورد آنها به پدرش می گوید. آریل ترانه ای می خواند که عشق او به موسیقی و یاد مادرش را توضیح می دهد و او با یک سوگند به باشگاه می پیوندد.
آریل به قصر برمی گردد و خواهرانش برای ناپدید شدن او با او مقابله می کنند ، او توضیح می دهد که کجا بود و شب بعد دختران برای تفریح به باشگاه می روند ، مارینا آنها را پیدا می کند و بعداً فعالیت های آنها را به تریتون گزارش می دهد ، که باشگاه را با سه گانه او سباستین ، فلاندر و گروه به زندان فرستاده می شوند ، در حالی که مارینا شغل مورد نظر خود را بدست می آورد. تریتون دخترانش را به قصر محدود می کند و آریل می گوید اگر مادرش هنوز زنده بود تریتون از موسیقی متنفر نمی شد. او در حالی که خواهرانش دنبال او هستند به اتاق خواب شنا می کند و به جز مارینا هیچکس خوشحال نیست. در آن شب ، آریل دوستان خود را آزاد کرده و آتلانتیکا را ترک می کند. سباستین آنها را به مکانی متروکه و بسیار دور از کاخ هدایت می کند ، جایی که آریل جعبه موسیقی آتنا را پیدا می کند ، همانطور که سباستین امیدوار بود. در پادشاهی ، مارینا با خوشحالی در مورد کار جدید خود با تریتون صحبت می کند ، اما آتینا به تریتون می گوید که آریل در آتلانتیکا نیست. تریتون به نگهبانان خود دستور می دهد تا آریل را پیدا کنند و مارینا را عصبانی می کند. مارینا در لانه خود به بنیامین می گوید که مارماهی های برقی خود را از سیاه چال رها می کند. مارینا در آستانه اتمام کار برای کشته شدن سباستین و حذف آریل از قصر است. آریل ، فلاوندر و سباستین تصمیم می گیرند که به آتلانتیکا برگردند و جعبه موسیقی را به تریتون بیاورند ، امیدوارند که این مورد نظر او را تغییر دهد ، زیرا او به یاد نیافته است که پس از مرگ آتنا چگونه خوشحال شود.
قبل از بازگشت آریل و دوستانش در راه بازگشت به آتلانتیکا ، مارینا و مارماهی هایش با آنها روبرو می شوند. قبل از بازیابی موسیقی دوباره در آتلانتیکا ، نبرد نهایی زمانی آغاز می شود که مارینا ممنوعیت دائمی آریل از آتلانتیکا را شروع می کند. مارینا می خواهد جلوی آنها را بگیرد تا موقعیت قدرت خود را حفظ کند و درگیری ایجاد می شود. فلاندر و آریل توسط گروه از مارماهی برقی نجات پیدا می کنند. در حالی که تریتون به موقع می رسد و می بیند که آریل به گروه کمک کرده است تا مارماهی ها را درهم بشکنند ، بشکه های مارینا به سمت سباستین می رود و سعی می کند او را بکشد ، اما آریل جلوی راه او را می گیرد ، در این کار ضربه می خورد و بیهوش می شود. تریتون شاهد این موضوع است و خودش را مقصر می داند. او شعر “آهنگ آتنا” را می خواند ، و آریل از خواب بیدار می شود. تریتون قبل از اینکه به نگهبانانش دستور دهد مارینا را دستگیر کنند ، از آریل عذرخواهی می کند و به او گوش نداده است. روز بعد ، به لطف آریل ، تریتون موسیقی را به آتلانتیکا برگرداند و سباستین را به عنوان اولین آهنگساز رسمی دادگاه آتلانتیکا منصوب کرد ، این باعث خوشحالی همه شد. همه ، از جمله آریل و خواهرانش و دوستانشان فلاندر و سباستین ، وقتی مارینا در زندان پیچ می خورد خوشحال می شوند.