طوفان، کبوتری است که به شهری وارد میشود و به دنبال مکانی برای لانهسازی میگردد. خانهای قدیمی را مییابد. آنجا دو کلاغ به اسمهای زغالی و شبرنگ با او درگیر میشوند و از او شکست میخورند. طوفان در میان کبوترها، به کبوتری به اسم سپید دل بسته؛ اما متوجه میشود سپید با تعداد دیگری از کبوتران، از جمله عمودانا، به سمت سرزمینی کوچ کردهاند که خورشید از همان سمت طلوع میکند. طوفان به دنبال آنها میرود، اما مردی او را به دام میاندازد و برای پسرش در قفس میگذارد. طوفان ناراحت است. متوجه میشود یک مار ممکن است پسر را نیش بزند. بال بال میزند. مرد متوجه مار میشود و پسر نجات پیدا میکند. طوفان را آزاد میکنند. طوفان در خانهای از آقای غریبی میشنود که مثل خورشید مهربان است. به راهش ادامه میدهد. یک مرغ مینا راه را نشانش میدهد، اما معلوم میشود زغالی و شبرنگ برای اذیت کردن طوفان دنبالش آمدهاند و حالا مرغ مینا با آنها همدست شده و به طوفان کلک زده و او را به سمت لاشخور برده. لاشخور طوفان را تعقیب میکند و در یک غار کوچک به دام میاندازد. بز کوهی به کمک طوفان میآید و با لاشخور میجنگد و طوفان را نجات میدهد. طوفان در مسیر به دختربچهای به اسم ترنج میرسد که چشمهایش ضعیف است و با پدر و مادرش برای شفا به سمت آقای مهربان، که امام رضا (ع) است، میروند. کلاغها عینک ترنج را میبرند. طوفان کمک میکند ترنج از دره پرت نشود. شبرنگ پشیمان میشود و عینک ترنج را برمیگرداند. طوفان در مسیر آهویی را در گودال صیاد پیدا میکند و با صداکردن دوستان آهو، نجاتش میدهد. ماجرای ضامن آهو را هم از آنها میشنود. طوفان به مشهد میرسد، اما یک کبوترباز او را به دام میاندازد و او در قفس سپید و عمودانا را پیدا میکند و شاکر میشود. طوفان قصد فرار دارد؛ اما کبوتر قلدری به اسم کبوخان در قفسشان و نیز یک شاهین خطرناک در آسمان شهر سر راهش هستند. زغالی، شبرنگ را میفرستد به طوفان بگوید شاهین از شهر رفته. طوفان به حرفش شک دارد؛ اما با سپید و عمودانا تصمیم به فرار میگیرند. کبوخان تغییر کرده و کمکشان میکند. طوفان و سپید و عمودانا فرار میکنند؛ اما شاهین سرمیرسد. درگیر و زخمی میشوند. شبرنگ به کمک میآید. او هم آسیب میبیند. طوفان با ترفندی شاهین را به دام کبوترباز میاندازد و با سپید به حرم امام رضا (ع) میرسند.
انیمیشن پرنده طلایی
پرندۀ طلایی یک کبوتر آزاد به نام طوفان است که در پی یک جای مناسب برای زندگی راه بسیار طولانی را طی کرده است. «طوفان» از راه دوری میرسد و با «نقره»، «مهربان»، «سفید»، «عمو دانا» و سایر کبوترهای شهر جدید دوست میشود....
کارگردان: | مجید شاکری |
نویسنده: | نژلا نوشیروانی |
تهیه کننده: | استودیو پویانمایی پارسیما |
سال تولید: | 1393 |
نوع: | کوتاه |
مدت زمان: | 20 دقیقه |