پیرزنی گلابگیر گلاب خود را نذر حضرت علی (ع) کرده است. کوزه ای گلاب خالص که خودش تهیه کرده است را به فرزندش میدهد تا آنرا به مدینه ببرد و به حضرت علی (ع) تحویل دهد تا با آن ریشه درختان خود را خوشبو کند. جوان از مادرش خداحافظی و به قصد شهر مدینه دیار خود را ترک می کند. در حالیکه هیچ سلاحی در اختیار ندارد و به تنهایی باید این مسیر طولانی را طی کند. درراه مردی عرب به محض اینکه متوجه میشود او سلاحی ندارد و همراه خود گلاب ناب دارد نیمه شب کوزه گلاب او را خالی میکند و آنرا با آب پر میکند تا جوان متوجه دزدی او نشود. صبح روز بعد جوان بدون اطلاع از این موضوع به حرکت خود اددامه میدهد. باز به مردی عرب میرسد که او برای درمان مادرش به دنبال گلاب ناب ایرانی است. و از او مقداری گلاب میخواهد تا مجبور نشود تا ایران برود. جوان بخاطر مادر مرد عرب راضی میشود مقداری گلاب به او بدهد. اما مرد عرب پس از ریختن گلاب در ظرف خودش متوجه تقلب میشود و خشمگین شده به جوان حمله میکند. اما جوان اظهار بی اطلاعی می کند و حرف اورا باور نمیکند. در ادامه مسیر به دو راهزن میرسد که آنها هم تا متوجه مسافر بودن او میشوند ابتدا به توشه راهش حمله میکنند و پس از اینکه از محتوای تقلبی کوزه مطلع میشوند در صدد دزدیدن انگشتر گرانبهای فیروزه او برمی آیند. مادر جوان که شوری در دلش افتاده بود از خداوند برای فرزندش عافیت و سلامتی طلب میکند در همین حال آن دو راهزن مرد جوان را رها میکنند و بخاطر علوی بودن از خیر او میگذرند. مرد جوان سوار بر اسب میشود تا به مسیر خود ادامه دهد مقداری که پیش میرود ناگهان عقربی پایش را نیش میزند و مرد جوان بی طاقت شده از اسب پایین میفتد. وقتی به هوش می آید خود را در نخلستان آبادی میبیند. از دور باغبان را میبیند که به باغبانی مشغول است. غذایی را که باغبان برایش مهیا کرده تناول میکند و نیروی خود را بازمیابد. سپس به شهر میرود تا به جبران غذای باغبان سفره ای برایش مهیا کند. انگشتر خود را به حجره دار میدهد و سفره ای غذا بجای آن برمی دارد. در بازگشت از طریق مرد حجره دار متوجه میشود که آن باغبان همان حضرت علی (ع) بوده است. که او به دنبالش در شهر گشته و دیده که هنگام نیمه شب برای یتیمان شهر نان و خرما میبرد. تماشای این منظره باعث ارادت قلبی جوان به حضرت علی (ع) میشودو شک و تردید او را از بین میبرد. مرد جوان که گمان میکرد کوزه گلاب را از دست داده در کمال ناامیدی نذر مادرش را با حضرت علی(ع) در میان میگذارد. اما حضرت از درون توشه مرد جوان کوزه کوچکی از گلاب را بیرون می آورد که پیرزن آنرا برای موقع ضرورت پنهان کرده بود. سپس با آن گلاب درختان را آبیاری میکند تا نذر پیرزن ادا شود.
انیمیشن نذر ناب
داستان دربارۀ جوانی ایرانی است که در زمان حیات حضرت علی (ع) زندگی میکند. او برای ادای نذر مادرش راهی سرزمین اعراب میشود. اما در راه رسیدن به مدینه با خطراتی مواجه میشود...
کارگردان: | محمود صائمین |
نویسنده: | مرتضی گلیاری |
سال تولید: | 1387 |
نوع: | سینمایی |
مدت زمان: | 42 دقیقه |