انیمیشن نان آور

انیمیشن نان آور
The Breadwinner

این فیلم بر اساس داستان دختر افغان ساخته شده که پروانه نام دارد. پس از آن که نصرالله پدر پروانه در زمان حاکمیت طالبان دست‌گیر می‌شود، او مجبور می‌گردد تا موهای خود را کوتاه کرده و با پوشیدن لباس‌های پسرانه برای تأمین مخارج و هزینه‌های زندگی مادر و خواهرش وارد بازار کار شود.

کارگردان: Nora Twomey
نویسنده: Anita doron , Deborah ellis
تهیه کننده: Anthony Leo , Tomm Moore , Andrew Rosen , paul young , Stephen Roelants
سال تولید: 2017
نوع: سینمایی
مدت زمان: 1 ساعت

داستان کامل

پرووانا دختری 11 ساله است که در کابل تحت امارت اسلامی طالبان افغانستان زندگی می کند. پدرش ، نورالله ، یک معلم مدرسه است که در طول جنگ اتحاد جماهیر شوروی و افغانستان دچار نقص جسمی شده است. به دلیل جنگ ، او پای چپ خود را از دست داد و اکنون به عنوان قاچاقچی کار می کند. یک روز ، هنگام شام ، پس از آنکه یک جوان ناپایدار طالبان ، Idrees ، فکر کرد که او قبلاً به او توهین کرده در حالی که این دو کالا در بازار می فروختند ، او به ناحق دستگیر می شود. از آنجا که طالبان بیرون رفتن زنان بدون داشتن یکی از اقوام مرد را ممنوع می کند ، خانواده پرووانا بدون تأمین هزینه های زندگی خود زندگی نمی کنند ، زیرا سالها پیش برادر بزرگترش سلیمان درگذشت و او ، مادرش فتما ، خواهر بزرگش ثریا و برادر کوچکش زکی را ترک کرد. . حتی اگر پرووانا و مادرش می خواهند به زندان بروند ، هنگامی که یکی از اعضای طالبان فاطما را کتک می زند مجبور به بازگشت می شوند و تهدید می کند که در صورت دستگیری دوباره آنها را دستگیر خواهد کرد. پس از آنکه پرووانا در حین بیرون رفتن به عنوان یک دختر بیرون از خانه سعی در خرید غذا داشت ، تصمیم می گیرد برای تأمین هزینه خانواده ، موهای خود را کوتاه کند و لباس پسرانه بپوشد و وانمود کند که برادرزاده نورالله ، آاتیش است. پرووانا با روایت داستان پسر جوانی در سفر برای بازیابی دانه ها از یک فیل شیطان پادشاه ، مرتباً زکی را سرگرم می کند.

این ترفند جواب می دهد و پرووانا هم می تواند غذا و هم پول بدست آورد. پرووانا به توصیه شاوزیا ، دختر جوان دیگری که برای تأمین هزینه زندگی خانواده خود لباس پسرانه پوشیده بود ، به زندانی می رود که پدرش در آن محبوس است. این طرح شکست می خورد و پرووانا رانده می شود. او برای بدست آوردن پول بیشتر برای دریافت رشوه بیشتر کار می کند ، و با شائوسیا که سعی در پس انداز پول کافی برای فرار از دست پدر متجاوز خود دارد ، کار سخت کار می کند. در همین حال ، فتما مجبور می شود كه به یكی از اقوام خود در مزار نامه بنویسد و ثریا را برای خواستگاران خود ، یكی از عموزاده های جوان ترش ، در ازای پناهگاه و محافظت ، پیشنهاد دهد. پرووانا همچنین رازاق را ملاقات می کند ، هنگامی که پدرش دستگیر شد با Idrees بود. رازاق بی سواد به او می پردازد تا نامه ای را برای او بخواند که نشان می دهد همسرش ، هائالا ، در راه عروسی توسط مین کشته شده است. او با او دوست می شود و به ملاقات با او ادامه می دهد تا او بتواند خواندن و نوشتن را به او بیاموزد.

پرووانا و شاوزیا کار سختی را پیش می گیرند که در آن Idrees نیز حضور دارد. او را می شناسد ، و پس از ضربه ناگهانی آجر توسط پرووانا ، سعی می کند هنگام فرار با شوزیا ، او را بکشد. پرووانا و شاوزیا موفق به پنهان شدن می شوند و ناگهان Idrees برای جنگ در جنگ فراخوانده می شود تا دیگر هرگز دیده نشود. وقتی پرووانا به خانه برمی گردد ، فتما از او می خواهد كه حیله خطرناك را متوقف كند و به او می گوید كه نزدیكانش ثریا را پذیرفتند و فردای روز دیگر آنها جمع خواهند شد. پرووانا با این شرط موافقت می کند که به نورالله در زندان مراجعه کند تا به وی اطلاع دهد که کجا را ترک خواهند کرد ، زیرا رزاق پسر عموی دارد که در آنجا کار می کند و اجازه می دهد او داخل شود. . با این حال ، وقتی پرووانا به زندان سفر می کند ، پسر عموی فتما زود می رسد و آنها را مجبور می کند بدون پرووانا با او بیایند ، زیرا جنگ شروع می شود و به زودی راه ها مسدود می شود. فاتما سرانجام با حالت خشمگین در برابر پسر عموی خود ایستادگی می کند ، و اجازه نمی دهد او را بیشتر ببرد و خانواده را در جاده گیر می گذارد.

پرووانا به زندان می رسد ، در آنجا رازاق را پیدا می کند. بعد از اینکه پرووانا فهمید که او دختر نورالله است ، رزاق به او خبر می دهد که پسر عمویش برای جنگ رفته است ، اما او نورالله را بازیابی خواهد کرد. با پاکسازی زندان از زندانیان ضعیفی که قادر به جنگ نیستند ، پرووانا شاهد اعدام آنها است. او با وحشت ، شجاعت خود را برای ماندن جمع می کند و با پایان دادن به داستان پسری ، که او را به سلیمان تبدیل می کند ، فاش می کند که او پس از برداشتن “اسباب بازی” در خیابان ، که در واقع مین زمینی بود که منفجر شد ، درگذشت. رزاق هنگام نجات نورالله ضعیف از ناحیه شانه مورد اصابت گلوله قرار می گیرد ، اما بدون جراحت مجروح می شود و پدر و دختر را دوباره به هم می رساند. پرووانا پدرش را با خود می برد ، جایی که آنها به زودی با بقیه اعضای خانواده متحد می شوند ، زیرا این دو داستانی را که در ابتدای فیلم برای یکدیگر تعریف می کردند ادامه می دهند.

بیشتر کمتر