در دوران باستان ، قورباغه ها یک گونه دو پا بلند بودند که در پاسخ به تجاوزات انسانی به شمال مهاجرت می کردند. کسانی که در عقب ماندند ، برده بشریت شدند ، و آنها را به عنوان حیوانات سنگین استفاده کردند. کم کم کمرشان خم شد و استفاده از دستشان را از دست دادند. برخی از افراد ثور اعتقاد دارند که پسر عموهایشان معروف به قیام ها برای آزادی یک روز آنها برمی گردند.
یک جوان ثروتمند به نام Mosley در حراج گذاشته شده و به یک کشاورز به نام Simon فروخته می شود که از او برای شخم زدن مزارع خود استفاده می کند. 25 سال بعد ، موسلی و همسرش برا پسری به نام Rue تولید کردند. موسلی و خانواده اش همچنین با تورپین آشنا هستند ، که به عنوان یک هیولای سنگین برای فروشنده دوره گرد Bemus و همکارانش Sankk و Ollie عمل می کند. بعداً ، بموس سعی می کند برای خرید یک زمین صخره ای در این نزدیکی ، از سیمون کلاهبرداری کند. سایمون پس از به دنیا آوردن فرزند خود ، موافقت می کند Rue را بفروشد و این باعث ناراحتی موسلی و برا شد.
بعداً همان شب Rue با هدایت چندین کرم شب تاب ، موسلی را به غاری هدایت می کند که با نقاشی هایی نشان داده شده است که توتیفانت های قائم را نشان می دهد. یک موزلی متفرق آنها را به عنوان افسانه رد می کند. بعدها موسلی و برا از شنیدن توافق سیمون برای فروش Rue به بموس پس از تولد فرزند دومش شنیدند. برای نجات پسرشان ، برا موزلی را متقاعد می کند که روز بعد فرار کند و به غارها بازگردد تا به دنبال سرنخی از چگونگی یافتن “قائم” باشد.
با وجود اینکه توسط سایمون ، بموس ، شانک و اولی تحت تعقیب قرار گرفت ، موسلی موفق به فرار به جنگل می شود. در پاسخ ، بموس سیمون را متقاعد می کند که خدمات بی رحمانه ، شکارچی فضل خال کوبی وارفیلد را استخدام کند تا موزلی را زنده بازگرداند. در داخل غار ، موزلی در دام فروچاله ای که توسط وارفیلد کاشته شده است ، گیر می کند. با این حال ، وقتی شانک و اولی دخالت می کنند ، او موفق به فرار می شود. پس از تعقیب ، موسلی موفق می شود با کمک چندین کرم شب تاب در پشت یک آبشار مخفی شود.
در پشت این آبشار ، موسلی با سه مسافر “راست قامت” به نام های وارنی ، دیور و گیلین پیر مواجه می شود و می فهمد افسانه های قیام ها واقعی هستند. وارنی و همراهانش توافق می کنند که موزلی را به شهر خود کینسراث بازگردانند ، به این بهانه که قیام ها گونه ای از جنگجویان بزرگ هستند. در طول سفرهایشان ، Mosley و Uprights بیشتر با تاریخ مردمش آشنا می شوند. آنها همچنین چندین ماجراجویی دارند ، از جمله جلوگیری از مرگ در “باغ بزرگ” نفرین شده و فرار از وارفیلد با کمک کرم شب تاب ، که می توانند با موسلی و گیلین ارتباط برقرار کنند. وارنی متوجه می شود که کرم شب تاب موجوداتی معمولی نیستند بلکه چیزی عرفانی هستند.
هنگامی که به مزرعه سایمون بازگشت ، Rue سعی می کند کفش پدرش را پر کند و به مادر سخت باردار خود نگاه کند. تورپین Rue را با داستان هایی درباره Upright تشویق می کند و همچنین به او می آموزد یک سطل بیاورد. با این حال ، سموس Turpin ، Rue ویرانگر را می فروشد. هنگامی که برا وارد زایمان می شود ، او را متقاعد می کند تا از سایمون کمک بگیرد. سایمون به برا کمک می کند تا دخترش روزی را به دنیا آورد.
در همین حال ، موزلی و قائم مقام فقط به كینسراث می رسند تا متوجه شوند كه قائم گونه گونه ای در حال مرگ است ، كه طی صد سال هیچ كودكی تولید نكرده است. وارنی نشان می دهد که قائم تحت تأثیر نفرین واگذاری قرار می گیرند ، که می ترسد باعث شود آنها به حالت غیر عقلانی برگردند. وارفیلد با آنها محاصره شد و كینسراث را محاصره كرد و گیلین را با تیر كشت. ملکه آگابا برای نجات مردم خود ، موزلی را متقاعد می کند که برای یافتن درخت زنده و یافتن میوه آن ، در باغ ملعون وارد شود تا لعنت را برگرداند.
موسلی با کمک ثروتمندان ، وارفیلد را به باغ می کشاند. او تلاش می کند تا به درخت زنده برسد اما توسط تیرهای وارفیلد به سختی زخمی می شود. قبل از اینکه وارفیلد بتواند او را بکشد ، کرم شب تاب های عرفانی موجود روشن عرفانی را تشکیل می دهند که به عنوان نگهبان شناخته می شود ، وارفیلد را از آنجا دور می کند و ماسلی را شفا می دهد. موزلی با چندین میوه درخت زنده به قائم مقامی برمی گردد که آنها را می خورد و به صورت قائم می شود.
مصلی راست قامت به مزرعه سیمون برمی گردد و در آنجا مانع فروش سیمون به Bemus می شود. وی در پی یک رویارویی ، خانواده خود را از بندگی رها می کند. Mosley همچنین میوه هایی از درخت زنده به Bera ، Rue و Rosie می دهد که باعث قائم شدن آنها می شود. با هم ، خانواده مزرعه سیمون را ترک می کنند تا زندگی جدیدی را در کینسراث آغاز کنند.