یک هواپیمای مرموز ، با استفاده از یک آهن ربا غول پیکر ، جهش زایی بسیار قوی معروف به PX-41 را از یک آزمایشگاه مخفی در دایره قطب شمال می دزدد. مدیر سیلاس رامزبوتم از اتحادیه ضد شرور (AVL) یکی از عوامل خود را به نام لوسی وایلد می فرستد تا گرو را که یک ابر شرور سابق است استخدام کند. از طرف سیلاس به زور به مقر AVL آورده شده است ، كه به آنها كمك كند تا مقصر را ردیابی كرده و ماده جهش زا را بازیابی كنند. با این حال ، گرو با ادعای اینکه پدر قانونی است ، امتناع می کند. دکتر نفاریو ، دوست و دستیار گرو ، با آرزوی از سرگیری زندگی جنایی ، او را برای کار جدید ترک می کند. این باعث می شود که گرو اکراه در مورد سرقت تحقیق کند و با لوسی کار کند. این جفت در مرکز خرید پارادایس مستقر شده اند و یک فروشگاه کیک بزرگ به عنوان جلوی آنها قرار دارد.
گرو بلافاصله ادواردو پرز ، صاحب رستوران مکزیکی را به “ال ماچو” مظنون کرد ، یک ابرشرقی که گویا با سوار شدن کوسه به آتشفشان فعال در حالی که 250 پوند TNT به سینه او بسته بود ، مرد. گرو و لوسی شب وارد رستوران ادواردو می شوند اما هیچ مدرکی نمی یابند. در همین حال ، آگنس ، دختر کوچک گرو که آرزو دارد روزی مادر داشته باشد ، معتقد است که گرو عاشق لوسی خواهد شد. گرو این حرف را انکار می کند و می گوید رابطه او با لوسی فقط حرفه ای است.
گرو با وجود داشتن ادواردو به عنوان مظنون اصلی خود ، موافقت می کند که دیگران را دنبال کند ، از جمله بازرگان کلاه گیس فلوید ایگلسن ، جایی که او رد PX-41 را کشف می کند. گرو پس از دیدن پسر ادواردو ، آنتونیو ، مارگو را فریب داد و همه را به مهمانی Cinco de Mayo خود دعوت کرد ، تمرکز خود را بر ادواردو تجدید می کند. بعد از اینکه همسایه ای یک قرار نابینایی را برای گرو تنظیم کرد ، لوسی به او کمک می کند تا فرار کند و هر دو شروع به برقراری ارتباط می کنند. روز بعد ، AVL فلوید را پس از یافتن یک ظرف تقریباً خالی از جهش در مغازه اش دستگیر می کند. سیلاس تحقیقات را مختومه می کند و لوسی را دوباره به استرالیا منصوب می کند.
در مهمانی Cinco de Mayo ، گرو ادواردو را تعقیب می کند و در می یابد که او واقعاً ال ماچو است. ال ماچو با جعل مرگ خود ، دکتر نفاریو را استخدام کرده و Gru’s Minions را ربوده و با استفاده از سرم PX-41 دزدیده شده آنها را به هیولا تبدیل کرده است. ال ماچو قصد دارد موشک هایی پر از مینیون های شیطانی را برای تسلط بر جهان به شهرهای بزرگ پرتاب کند. او به گرو فرصت می دهد تا با او هم تیمی شود ، اما با دختران دور می شود. ال ماچو یکی از مینیون های بد خود را به دنبال خود می فرستد.
لوسی بعداً درست پس از رفتن گرو به مهمانی می رسد ، اما ال ماچو او را اسیر می کند. دکتر نفاریو به گرو اطلاع می دهد که چه اتفاقی افتاده است و او با دو مینیون مبدل خود به قلعه ال ماچو برمی گردد ، اما مینیون های شرور لباس مبدل خود را برداشته و به آنها حمله می کنند. در همین حین ، اولین مینیون شیطانی به دختران خانه گرو حمله می کند ، تا اینکه دکتر نفاریو که به طرف گرو بازگشته است ، با یک پادزهر وارد می شود. دکتر نفاریو پادزهر را در ذخایر ژله ای گرو قرار می دهد و او و دختران به کمک گرو می شتابند. گرو ، دکتر نفاریو و دختران با استفاده از اسلحه ژله ای تمام مینیون ها را به حالت طبیعی خود بازگردانند. ال ماچو از PX-41 استفاده می کند تا خودش یک هیولا شود ، اما توسط گرو و دکتر نفاریو شکست می خورد.
گرو شروع به نجات لوسی از موشک کوسه پر از TNT ال ماچو می کند ، اما مرغ حیوان خانگی اش Pollito آن را پرتاب می کند و آنها را به سمت یک آتشفشان می فرستد. لوسی دعوت گرو را برای قرار ملاقات قبول می کند و آنها قبل از منفجر شدن موشک در آتشفشان به داخل اقیانوس می پرند. گرو به AVL می پیوندد و او و لوسی سرانجام ازدواج می کنند و به مارگو ، ادیث و اگنس مادر می دهند.