مری اسمیت به منطقه خاله بزرگ شارلوت در شمال کشور انگلیس نقل مکان می کند. دختر بی حوصله و بی دوست سعی می کند از طریق کارها خودش را مفید کند ، اما مرتباً خراب می شود. پسری محلی به نام پیتر او را به دلیل دست و پا چلفتی و موهای قرمز وحشیش اذیت می کند. گربه تیب و گربه گربه ، گربه های پیتر ، مری را به سمت برخی از گلهای درخشان مرموز هدایت می کنند. باغبان گل ها را “پرواز شبانه” می شناسد. افسانه می گوید جادوگران برای قدرت جادویی خود به گل طمع می کنند. روز بعد ، جیب کت ناپدید می شود. تیب گربه مری را به چوب جارو می کشاند اما او به طور تصادفی یک لامپ شب به روز روی آن می ترکد. این لامپ با ایجاد قدرت جادویی ، جارو را زنده کرده و مری را قادر می سازد مانند یک جادوگر بر آن سوار شود. The Little Broomstick مری را به دور مجموعه ای از ساختمانهای ابرها که به عنوان کالج Endor برای جادوگران شناخته می شود ، دور می زند.
سر معشوقه خانم مامبلچوک تصور می کند که مری دانش آموز جدیدی با Tib-cat به عنوان آشنا است و او را به یک تور کالج می برد. او مری را به دکتر دی ، معلم مشهور شیمی کالج معرفی می کند. مری خود را قادر به انجام جادوهای پیشرفته ای مانند نامرئی بودن می داند. خانم و دکتر دی به دلیل عملکرد و همچنین موهای قرمز خود ، که یک ویژگی متمایز در میان بهترین جادوگران است ، متقاعد می شوند که مری یک اعجوبه است.
مری اعتراف می کند که توانایی جادویی او پرواز شبانه است و گربه تیب متعلق به پیتر است. پس از آن نگرش خانم تغییر می کند اما او اجازه می دهد تا ماری وقتی خانه آدرس پیتر را تحویل می گیرد به خانه برگردد. در آن شب ، خانم با ارسال پیامی به ماری ، اطلاع داد كه وی پیتر را ربوده است ، و خواستار آن است كه مری لامپ های شب به روز را برای او بیاورد. او و Tib-cat به سرعت با لامپ ها به اندور برگشتند ، اما خانم و دکتر دی او را در آزمایشگاه تحول خود زندانی کردند. مری پیتر را در حبس خود می فهمد که دکتر دی آزمایش روی حیوانات از جمله Gib-cat را انجام داده و آنها را به موجوداتی خارق العاده تبدیل کرده است. مری از طلسم کتابی که از دفتر خانم گرفت ، با استفاده از یک طلسم تحولات را لغو می کند و قفل آزمایشگاه را باز می کند. آنها تلاش می کنند تا با جاروبک کوچک فرار کنند ، اما پیتر دوباره دستگیر شد.
جاروبرقی کوچک ، مری را به یک کلبه منزوی در یک جزیره کوچک که به نظر می رسد زنده است ، می برد. در داخل کلبه ، مری یادداشت هایی درباره طلسم ها و آینه ای پیدا می کند که خاله بزرگ شارلوت برای تماس با او استفاده می کند. از طریق چشم اندازها ، شارلوت نشان می دهد که کلبه خانه قدیمی او بود و او قبلاً یک دانش آموز مو قرمز بود که در اندور سرآمد بود. روزی شارلوت شبانه روز را در محوطه دانشگاه پیدا کرد و باعث شد خانم و دکتر دی با وسواس پروژه ای را برای استفاده از این گل برای تبدیل همه انسان ها به جادوگران دنبال کنند. هنگامی که آزمایشات آنها شکست خورد ، شارلوت از اندور فرار کرد و گل را با خود برد. شارلوت از مری التماس می کند تا از آخرین لامپ های خود برای بازگشت به خانه استفاده کند ، اما مری قسم می خورد که پیتر را نجات دهد.
مری به اندور برمی گردد و مادام و دکتر دی را پیدا می کند که سعی دارند پیتر را به یک جنگل تبدیل کنند. این آزمایش دوباره ناکام ماند و پیتر را در دام یک هیولای ژلاتینی گرفتار کرد. مری کتاب طلسم را به پیتر می رساند ، و او از آن برای لغو آزمایش ناموفق و تمام تحقیقات خانم و دکتر دی استفاده می کند. مری و پیتر ، در حالی که آخرین لامپ خود را دور انداخته و گفته است که به جادو احتیاج ندارد ، به خانه پرواز می کنند.