انیمیشن لینک گمشده

انیمیشن لینک گمشده
Missing Link

داستان انیمیشن لینک گمشده، درباره یک کارشناس است به نام آقای لیونل فراست است که که رشته شغلی او شناخت موجودات اسطوره‌ای است؛ اما هیچکس در جامعه، حتی اطرافیانش رشته شغلی او را جدی نمی‌گیرند و به آن اهمیتی نمی‌دهند؛ تا اینکه سبک زندگی ماجراجویانه او همه چیز را به نفعش تغییر می‌دهد و ...

کارگردان: Chris Butler
نویسنده: Chris Butler
تهیه کننده: Travis Knight
سال تولید: 2019
نوع: سینمایی
مدت زمان: 1 ساعت

ویدئوها

تیزر انیمیشن

داستان کامل

در سال 1886 ، سر لیونل فراست ، پژوهشگر مبارز موجودات افسانه ای ، به طور مداوم به دنبال موجودات مختلف برای مطالعه و اعلام حضور آنها در جهان است ، که به وی اجازه می دهد در “جامعه مردان بزرگ” که توسط رقیب سر لیونل ، لرد پیگوت دونسبی. لیونل نامه ای را تصدیق می کند که حضور Sasquatch را تأیید می کند ، با Piggot-Dunceby معامله ای می کند که در صورت اثبات واقعی بودن این موجود به او اجازه می دهد به جامعه بپیوندد.

لیونل به شمال غربی اقیانوس آرام سفر می کند و سرانجام در جنگلی با ساسکوچ برخورد می کند. ساسکوچ پس از دوبله کردن وی به “آقای پیوند” ، به لیونل می گوید که در واقع او کسی است که نامه را ارسال کرده است. آقای لینک از لیونل برای یافتن نزدیکان خود ، یتی ها ، در هیمالیا کمک می گیرد. لیونل موافقت می کند که به او کمک کند اما از این واقعیت که پیگوت دونسبی یک شکارچی فضل به نام ویلارد استنک را برای ردیابی لیونل و کشتن وی اجاره کرده است ، مطمئن نیست که عقاید محافظه کار طرفدار امپریالیست نسبت به جامعه بلامانع خواهد ماند.

عاشق قدیمی لیونل ، آدلینا فورتنایت ، نقشه ای از هیمالیا قفل شده در خانه اش در سانتا آنا ، کالیفرنیا ، در گاوصندوق متعلق به شوهر فقید وی ، یکی از شرکای قبلی لیونل دارد ، بنابراین هر دو برای بدست آوردن آن به عمارت وی مراجعه می کنند با این حال ، آدلینا از اینکه لیونل مراسم تشییع جنازه شوهرش را از دست داد ، ابراز خشم می کند و هنگامی که وی پیشنهاد پرداخت پول نقشه را به وی داد او را بیرون می کند. لیونل و مستر لینک دیرتر از شب باز می گردند و وارد زمین می شوند ، اما سر و صدا آقای لینکل باعث بیدار شدن آدلینا می شود و گاوصندوق سرانجام از پنجره طبقه بالا به پایین می افتد و پس از آن ترک می خورد. آقای لینک و لیونل نقشه را گرفته و فرار می کنند اما روز بعد توسط آدلینا کشف می شود ، که به آنها اجازه می دهد تا زمانی که یتی ها آنجا هستند تا آنها را همراهی کنند ، Yetis ها را جستجو کنند. استنک از راه می رسد و یک تیراندازی در می گیرد ، اما این سه نفر پیروان خود را فریب می دهند تا در قطار به جستجوی آنها بپرد.

این سه نفر از طریق قایق سفر خود را انجام می دهند و آدلینا برای اثبات صداقت خود ، لیونل را تحت فشار قرار می دهد تا با آقای لینک ارتباط برقرار کند. لیونل از یک گفتگوی دل انگیز با آقای لینک در عرشه قایق لذت می برد ، جایی که آقای لینک پس از یک جستجوی دوستانه که قبلاً با آن روبرو شده بود ، به خودش نام “سوزان” می دهد. با این حال ، آنها یک بار دیگر در کمین استنک قرار می گیرند. پس از درگیری های مختلف در نقاط مختلف کشتی ، سرانجام این سه نفر Stenk را در اتاقهای سوار شدن قایق قفل می کنند در حالی که آنها فرار دیگری می کنند.

سرانجام این سه نفر به هیمالیا راه پیدا می کنند و به سمت معبد یتی نشانه می روند و به ملکه خود می رسند ، که دره خلوت خود را به گروه نشان می دهد. او سپس نشان می دهد که بیزاری آنها از بشر تا سوزان ، که از نزدیک با آنها تعامل داشته است ، گسترش می یابد. آنها این سه نفر را در گودالی می اندازند تا آنها بمانند تا اینکه بمیرند. سوزان به آدلینا کمک می کند و او چند نگهبان یتی را به زمین می اندازد و به آنها اجازه می دهد آنها را جمع کنند و فرار کنند. آنها از روی پل یخی می دوند ، جایی که یک پیگوت-دانسبی مسلح و استنک در مرکز پل منتظر هستند. لیونل غرور رقیب خود را نکوهش می کند و از سوزان به عنوان انسانی بیش از گذشته جامعه دفاع می کند. در نتیجه ، Piggot-Dunceby دیوانه شروع به شلیک تفنگ خود به سمت پل یخ می کند تا این سه نفر را بکشد ، تا این که سوزان از ادامه کار Piggot-Dunceby جلوگیری می کند و باعث ترک خوردن و شکستن آن می شود. در حالی که این سه نفر و استنک برای رسیدن به آن تلاش می کنند ، پیگوت دونسبی و دستیار وی آقای کلیک جان خود را از دست می دهند. آنها خیلی دیر شده اند و در لبه پل یخ تخریب شده آویزان مانده اند. استنک ، که این کار را از آن طرف عبور کرده است ، به لیونل تمسخر می کند ، که منجر به درگیری دو سیلیک در حالی که روی پل آویزان شده اند می شود. این سه نفر برای خلاص شدن از شر استنک که پس از شکستن یخچال به جان خود افتاده و روی او می افتد ، با هم کار می کنند. لیونل سوزان را به عنوان شریک جدید خود در تحقیقات منصوب می کند ، وی شروع به دمیدن تمشک به رهبر یتی می کند.

پس از ورود به خانه ، آدلینا به لیونل می گوید که او مدتی به تنهایی ماجراجویی خواهد کرد و آنجا را ترک می کند ، اما نه قبل از اینکه زوج در مورد پذیرش مختصر احساسات خود نسبت به یکدیگر صحبت کنند. سوزان و لیونل دوباره به فضای کار دوم می رسند و پرونده بعدی خود را برای یافتن آتلانتیس آغاز می کنند. بعد از رفتن آنها ، تیتراژ پایانی نقشه ها و سوغاتی های ماجراهای بعدی آنها را نشان می دهد.

بیشتر کمتر