در طول جنگ سرد ، اندکی پس از پرتاب Sputnik 1 توسط اتحاد جماهیر شوروی در اکتبر 1957 ، شیئی از فضا در اقیانوس درست در سواحل ماین سقوط کرد و سپس وارد جنگل نزدیک شهر راکول شد. شب بعد ، هاگارت هیوز 9 ساله در حال تحقیق و کشف این شی object ، یک ربات بیگانه قد 50 فوت است که می خواهد خطوط انتقال پست برق را بخورد. هوگارت سرانجام با غول دوست می شود و او را مطیع و کنجکاو می داند. هنگامی که او مسیر راه آهن را در مسیر قطار پیش رو می خورد ، قطار با او برخورد می کند و از ریل خارج می شود. هوگارت با کشف اینکه می تواند خود را تعمیر کند ، غول را از منطقه دور می کند. هوگارت در حالی که آنجا بود ، کمیک بوک های غول پیکر را که ماجراهای سوپرمن را شرح می دهد ، نشان می دهد.
این حوادث یک عامل دولت بیگانه هراس به نام کنت منسلی را به راکول هدایت می کند. وی پس از گفتگو با او و مادر بیوه اش آنی (پدر هوگارت خلبان نیروی هوایی ایالات متحده بود که در جریان جنگ کره کشته شد) به مشارکت هوگارت مشکوک شد و برای مراقبت از او اتاقی را در خانه آنها اجاره کرد. هوگارت از منسلی فرار می کند و غول پیکر را به یک حیاط عقب می برد که متعلق به هنرمند بیتنیک ، دین مک کاپین است ، که با اکراه موافقت می کند او را نگه دارد. هوگارت از اوقات خود در کنار غول لذت می برد ، اما پس از مشاهده شکارچیان در حال کشتن یک گوزن مجبور به توضیح “مرگ” برای غول می شود.
همان شب ، هوگارت پس از یافتن عکسی از غول در کنار هاگارت ، شواهد مربوط به غول را مورد بازجویی قرار داد و یک گروه ارتش آمریكا را به سرپرستی ژنرال روگارد برای اثبات وجود غول به سمت اسكاردارد آورد ، اما دین (توسط هوگارت زودتر) آنها را فریب می دهد وانمود می کند که غول یکی از قطعات هنری او است. راگارد که از زنگ هشدار دروغ آشفته ناراحت می شود ، پس از تحمیل منسلی برای اقدامات خود ، آماده می شود تا با نیروهای خود برود. هوگارت سپس با بازی با اسلحه اسباب بازی به سرگرمی با Giant ادامه می دهد ، اما ناخواسته سیستم دفاعی Giant را فعال می کند. دین به خاطر نزدیک شدن به کشتن هوگارت به او فریاد می زند و غول غمگین با هاگارت در حال تعقیب و گریز فرار می کند. دین به سرعت متوجه می شود که غول پیکر فقط برای دفاع از خود عمل می کند و با پیروی از غول پیگیر هوگارت می شود.
غول دو پسر را که از ورود به سقف سقوط می کند نجات می دهد و مردم شهر را برنده می کند. منسلی هنگام ترک راکول ، غول را در شهر مشاهده می کند و ارتش را متوقف می کند ، و آنها را برای حمله به غول می فرستد پس از اینکه هوگارت را تحویل گرفت ، و آنها را مجبور کرد با هم فرار کنند. آنها در ابتدا با استفاده از سیستم پرواز غول پیکر از ارتش فرار می کنند ، اما غول پیکر سرنگون می شود و به زمین سقوط می کند. هوگارت بیهوش می شود ، اما غول ، با تصور اینکه هوگارت مرده است ، کاملاً عصبانی و غمگین به سیستم دفاعی خود تسلیم می شود و برای تلافی جویی به ارتش حمله می کند و به یک ماشین جنگی تبدیل می شود و راه خود را به راکول باز می گرداند. مانسلی ، روگارد را متقاعد می کند که از موشک هسته ای ناوتیلوس موشک هسته ای آماده کند ، زیرا بی اثر بودن سلاح های معمولی است. هوگارت بیدار می شود و به موقع برمی گردد تا غول را آرام کند در حالی که دین اوضاع را برای راگارد روشن می کند. ژنرال آماده است که وقتی منسلی به طور ناگهانی دستور پرتاب موشک را می دهد ، بایستد و باعث شود موشک به سمت راکول هدایت شود ، جایی که در اثر ضربه ، شهر و جمعیت آن را نابود خواهد کرد. منسلی تلاش می کند فرار کند ، اما غول پیکر او را متوقف می کند و روگارد او را دستگیر می کند. به منظور نجات شهر ، غول خداحافظی هاگارت را می گیرد و برای رهگیری موشک پرواز می کند. همانطور که او مستقیماً در مسیر موشک قرار می گیرد ، غول کلمات هوگارت را به خاطر می آورد “تو همان کسی هستی که انتخاب می کنی” ، با قناعت لبخند می زند و هنگام برخورد با سلاح ، “سوپرمن” را می گوید. این موشک در جو منفجر می شود و باعث نجات راکول ، جمعیت آن و نیروهای نظامی در این نزدیکی می شود ، اما ظاهراً به قیمت خود غول پیکر ، هوگارت را ویران می کند.
ماه ها بعد ، یادبودی از غول در Rockwell برپا است. دین و آنی رابطه برقرار می کنند. به هاگارت یک بسته از Rogard داده شده است که شامل یک پیچ از Giant است که تنها بقایای یافت شده است. در آن شب ، هوگارت پیچی را پیدا می کند که می تواند خود به خود حرکت کند و با یادآوری توانایی خود در تعمیر غول پیکر ، با خوشحالی اجازه می دهد تا پیچ خارج شود. پیچ همزمان با همگرایی بر روی سر غول پیکر در یخچال لانگجوکل در ایسلند ، به بسیاری از قسمتهای دیگر می پیوندد و با شروع دوباره جمع آوری خود ، غول لبخند می زند.