انیمیشن علاءالدین و چراغ جادو

Aladdin arabian adventures

ابو میمون بازیگوش علاءالدین بازهم در فکر سرقت از کسبه است که مچش گرفته می‌شود و همین‌که قرار است توسط فروشنده ادب شود ناگاه گردبادهایی شهر را درنوردیده و جواهرات و ثروت‌های مردم را به یغما می‌برند. علاءالدین شرط می‌بندد که آن‌ها را می‌گیرد ولی فروشنده و نگهبانان باور نکرده و میمون اورا در صورت شکستش جایزه شرط‌بندی تعیین می‌کنند. علاءالدین براتی اثبات صحبت‌هایش با جنی و یاگو به بیابان رفته و در آنجا متوجه می‌شوند که این سرقت‌ها توسط آبیسمال خلاف‌کار و به‌وسیله پرهای جوجه سیمرغ انجام می‌گیرد. علاءالدین پس از آزادی جوجه سیمرغ به کمک دوستانش راز گردباد سارق را برملا نموده و میمونش را پس می‌گیرد. از طرفی در شهر آگربا جاسمین به‌طور مخفیانه با یاگو طوطی علاءالدین به بازار رفته و ناگاه به محله دزدها می‌رسد و برای این‌که در بین آن‌ها شناخته شود آینه‌ای را می‌دزدد و ناخواسته توسط جادوی آینه به موش و یاگو به مارمولک تبدیل می‌شوند و آینه هم می‌شکند. آن‌ها بسیار سعی می‌کنند تا توسط علاءالدین شناخته شوند ولی مؤثر نبوده و سعی می‌کنند تا به هر شکلی به قصر برگردند. تلاش‌های بسیار آن‌ها عاقبت عملی شده و با مراجعه به قصر و جلب‌توجه علاءالدین با بردن چراغ جادو باعث نجات خود توسط جنی می‌شوند. در ادامه عزالدین و دوستانش تصمیم می‌گیرند به شهری برای تفریح و خوش‌گذرانی بروند، شهری که در آن زمان بسیار معروف بود. اما به‌محض رسیدن به آنجا متوجه می‌شوند که شهر ویران است و به‌طور عجیبی هرروز پس از ویرانی شب قبل توسط موجودات عجیبی مجدد ساخته می‌شود. رئیس این موجودات یک موجود پرنده به نام نفیر است که با به خدمت گرفتن یک کرگدن غول‌آسا و استفاده از کفش‌های خاصی اورا وادار به جنبش و حرکت کرده و شهر را ویران می‌کند. با حیله و نیرنگ نفیر و پس از این‌که متوجه شد که علاءالدین قصد نابودی سم نابودگر یا همان کرگدن غول‌آسا را دارد، جنی و علاءالدین را فریفته و کفشی نیز به‌پای جنی می‌کند که باعث می‌شود کرگدن به همراه جنی اقدام به نابودی شهر بکنند تا جیب نفیر پرپول تر از قبل شود. اینجاست که علاءالدین به تلاش افتاده و با نواختن موسیقی باعث جلوگیری از نابودی شهر می‌شود. درنهایت نفیر محکوم‌شده و مجبور می‌شود تا به همراه یارانش برای سم نابودگر برقصد. اما در آگربا آبیسمال حریص با استفاده از یک پودر آتش‌زا که تبدیل به دودهای شیطانی می‌شود در فکر سرقت از قصر و خانه‌های اهالی شهر است که با گول زدن جاسمین موفق می‌شود تار قصر را چپاول کرده و ثروت‌های مردم را نیز سرقت کند. با پیگیری یکی از دودها علاءالدین و دوستانش محل اختفای آبیسمال را پیداکرده و قصد دستگیری‌اش رادارند که متوجه می‌شوند دود شیطانی در حال بزرگ شدن وقوی شدن است و شروع به ویرانی شهر نموده است. جاسمین راهی به نظرش می‌رسد و با استفاده از یک چشمه آب در بیرون شهر و گول زدن دود شیطانی با یک آتش بزرگ اورا به خارج شهر کشیده و با آب زیاد چشمه اورا نابود می‌کنند…