انیمیشن طلسم اژدها

انیمیشن طلسم اژدها
The Dragon Spell

نیکی کوچک ، پسر دباغ ، یک مرد مشهور ، تصمیم خود را گرفته که می تواند اژدها را همانطور که پدرش مدتها قبل انجام داد ، تسخیر کند. در برابر منع پدرش ، نیکی توانسته است به دردسر بیفتد و اکنون فقط به شجاعت او بستگی دارد ، اینکه آیا او اژدهای احیاگر را شکست می دهد و از دنیای جادو به خانه برمی گردد.

کارگردان: Manuk Depoyan
نویسنده: Svetlana Kutsenko , Dennys McCoy , Olena Shulga
تهیه کننده: Dmytro Belinkiy , Iryna Manzhosova , Igor Roma
سال تولید: 2016
نوع: سینمایی
مدت زمان: 1 ساعت

ویدئوها

تیزر انیمیشن

داستان کامل

انیمیشن، داستان زندگی و ماجراجویی نیکی کوچولو را روایت می¬کند. نیکی پسربچه¬ایست که رویای کشتن اژدها را در سر می¬پروراند. پدرش سال¬ها پیش اژدهای شهر جادویی چاندسفیر را کشته¬است. روح اژدها از جسمش خارج شده و در کالبد سیرینگای جادوگر جای گرفته¬است و به زندگی خود ادامه می¬دهد. او منتظر قدرت گرفتن غنچه¬ی آتشین است. چراکه با قدرت گرفتن آن، جادوی ادلر جادوگر از بین رفته و روح اژدها می¬تواند به کالبد خویش بازگردد. نیکی کوچولو که اشتیاق رفتن به چاندسفیر و کشتن اژدها را دارد، به طور اتفاقی و با یک اشتباه ادی (خفاش و شاگرد ادلر) از دروازه شهر چاندسفیر گذشته و وارد شهر می¬شود. او با ادی همراه شده و در پی یافتن نشانه¬هایی که از ادلر دریافت کرده¬بود، با دختری به نام رکسانا آشنا می¬شود. او و رکسانا یکی پس از دیگری نشانه¬ها را یافته و برای یافتن غنچه¬ی آتشین رمزگشایی می¬کنند. اما سیرینگا که از اقدامات آن دو با خبر است، رکسانا را گروگان گرفته و از نیکی می¬خواهد تا غنچه آتشین را برایش بیاورد. نیکی غنچه را یافته و برای او می¬برد. نیکی و سیرینگا، غنچه و رکسانا را با هم تعویض می¬کنند. روح اژدها به کالبد خویش بازمی¬گردد و کالبد سیرینگا را که در واقع مادر رکسانا بود، رها می¬کند. اژدها قدرت گرفته و اینک در صدد از بین بردن نیکی، رکسانا و خانواده¬هایشان برمی¬آید. نیکی با استفاده از توانمندی هوشی¬اش سوار بر کشتی پرنده¬ی ادلر می¬شود و اژدها را دنبال خود می¬کشاند. پس از کمی تعقیب و گریز وقتی اژدها می¬خواهد اتش از دهانش بیرون بدهد، آتش از گلوی پاره شده¬اش بیرون زده و خودش را فرا می¬گیرد. نیکی زمانی را یادآور می¬شود که او جسم تاکسی¬درمی شده¬ی اژدها را پاره کرده¬بود و پدرش نتوانسته آن را خوب بدوزد و آتش از میان درزهای گلو بیرون زده¬ و خودش را از بین می¬برد. هنگام بازگشت ادلر سکان کشتی پرنده¬اش را به نیکی می¬سپارد. ادی را نیز یک جادوگر خوانده و به او اعتماد می¬کند. ادی ورد باز شدن دروازه سرزمین انسان¬ها را می¬خواند. دروازه باز می¬شود اما چون ادی خود را باور ندارد، فکر می¬کند که کارش را اشتباه انجام داده¬است غافل از اینکه همگی از دروازه گذر کرده-اند.

بیشتر کمتر