انیمیشن شهر گربه ها

انیمیشن شهر گربه ها
Macskafogó

گربه‌ها در حال نابود کردن موش‌ها هستند، آن‌ها همه‌جا را تحت کنترل خود گرفته‌اند. موش‌ها برای مقابله با گربه‌ها یک موش قهرمان را انتخاب می‌کنند تا به آن‌ها کمک کند. «تونل» رئیس گربه‌ها با سیستم شنود و دوربین‌های مخفی تمام عملیات موش‌ها را زیر‌نظر گرفته است او با تعدادی موش که برای آن‌ها جاسوسی می‌کنند در صدد نفوذ و بهم‌زدن نقشۀ قهرمان و نابود کردن او هستند...

کارگردان: Béla Ternovszky
نویسنده: József Nepp
تهیه کننده: Román Kunz , Gábor Morvay
سال تولید: 1986
نوع: سینمایی
مدت زمان: 1 ساعت

داستان کامل

گربه ها با بانک موشها حمله میکنند و طلاها را می برند. رییس گربه ها تونل است و دستیارش موقرمز. گربه ها یک گربه رباتی ساخته اند برای مبارزه با موشها . دم دراز یک موش نظامی است که اسیر گربه هاست .او گربه رباتی را شکست میدهد و بعد از دست گربه ها فرار میکند. رییس موشها به دم دراز خبر میدهند که جلسه دارند. دم دراز با رعایت تمام مسایل امنیتی وارد جلسه موشها میشود ولی تونل از طریق دوربین دارد جلسه موشها را می بیند. رییس موشها میگوید نقشه ها پیش پروفسور است باید برویم بگیریم برای این کار قهرمان را پیشنهاد میکنند. رییس به کلبه قهرمان میرود و ماموریت را برایش توضیح میدهد. چندتا گربه دارند روبروی کلبه نگهبانی میدهند تونل میگوید میخوام بدونم چی میگن. یه مگس که شبیه پهپاد است میفرستند روی دود کش کلبه. قهرمان متوجه میشود و شومینه را روشن میکند دود باعث بلند شدن مگس میشود. رییس گربه ها به تونل میگه قهرمان را پیش من بیارید. دم دراز با رییس با زبان اشاره حرف میزند ولی تونل با کمک متخصص این کار متوجه میشود که نقشه موشها این است که دیک تنبل را بفرستند با هواپیما جایی برود و قهرمان را بفرستند دنبال نقشه ها. تونل چندتا از موشها را به خدمت خود گرفته و از آنها میخواهد قهرمان را تعقیب کنند. دنبال قهرمان راه می افتند. یک موشک میزنند که اشتباهی به یک ساختمان میخورد و پلیسها موشها را تعقیب میکنند. موشک به پلیسها میخورد و زمین میخرند قهرمان زنگ میزند تا پلیسها را ببرند. ماشین موشهای تعقیب کننده روی میخها میرود و پنچر میشود و قهرمان آنها را سوار میکند و میرساند. دیک داخل هواپیما است که دوتا گربه به مسافران حمله و دیک را در اتاقی زندانی میکنند با پلیسهای داخل هواپیما درگیر میشوند و هواپیما داخل جنگل سقوط میکند. دیک داخل جنگل مشغول گشت و گذار میشود تا اینکه یک خفاش به او حمله میکند و او را پیش رییسشان میبرد میخواهند او را بخورند ولی دیک که همه جا شیپورش همراهش است میگه براتون ساز میزنم و خفاشها با او دوست میشوند. قهرمان دارد با کشتی میرود .دزدان دریایی حمله میکنند و قهرمان با آنها میجنگد و داخل آب می پرد و با شنا کردن خود را به ساحل میرساند. به کشور ژاپن رفته. سراغ پروفسور میرود که می بیند با دخترش زندانی اش کرده اند نجاتشان میدهد و فرار میکنند . فیلم نقشه ها را از پروفسور میگیرد.گربه ها ساختمان را محاصره کرده اند با اسلحه با قهرمان میجنگند. هواپیمای حامل قهرمان به زمین مینشیند و دم درا ز و بقیه آماده مبارزه با گربه ها میشوند. یک دستگاه موش گیر توسط استاد دانشگاه اختراع شده که قهرمان از داخلش رد میشود ولی بین راه تونل اورا میگیرد و با دختر پروفسور داخل بطری می اندازد. خفاشها به همراه دیک از راه میرسند و قهرمان را نجات میدهند و نقشه گربه ها شکست میخورد. نقشها های تله گربه را میفرستند به کارخانه برای تولید تله گربه ها و قهرمان که موفق شده به مرخصی میرود.

منبع

بیشتر کمتر