در پرورشگاه سالخورده ، روزها بسیار ناهموار می گذرد ، اما شب ها کاملاً متفاوت هستند. حداقل برای تیم آنها هستند. نوری که از ستارگان منعکس می شود تنها علاج ترس او از تاریکی است.
بچه های دیگر پس از امتناع از بازیابی توپی که به دلیل تاریکی به زمین افتاده ، از تیم عصبانی می شوند. یک شب ، بچه های دیگر دستگیره درب های پنجره ای را که نگه داشته بود ، می دزدند و تیم را مجبور می کنند برای دیدن ستاره مورد علاقه اش به پشت بام سفر کند. هنگامی که آنجا بود ، او موفق می شود آن را تشخیص دهد ، که ناگهان ناپدید می شود. متأسفانه ، آخرین مورد نخواهد بود.
تیم همچنین یک شخصیت عجیب و غریب را کشف می کند که به نام گربه چوپان همراه با گربه وفادار خود توبرموری نامیده می شود و این شخص به عنوان نگهبان شخصی تیم تبدیل می شود. چوپان وظیفه دارد کودکان را با آرامش بخوابند ، اما تیم قرار نیست بخوابد. او بیش از هر چیز در جهان به ستاره خود احتیاج دارد و برای دیدن یک بار دیگر درخشش در آسمان شب آنچه را که لازم است انجام خواهد داد.
تیم چوپان را متقاعد می کند تا او را به دیدن موکا ، نگهبان شب در دنیای شب ببرد و از او درخواست می کند ستاره ها را به آسمان شب برگرداند. موکا به التماس های پسر توجه کمی می کند ، بنابراین تیم از گربه چوپان می خواهد که او را به فانوس دریایی ستاره ها ببرد ، جایی که فکر می کند ممکن است جواب پدیده های عجیب را پیدا کند. تیم ، چوپان و توبرموری با ساعت در خیابان های Nocturna مسابقه می دهند ، دنیایی که صدها تن از متنوع ترین موجودات برای ایجاد شب همانطور که همه ما می شناسیم در آن کار می کنند. کم کم دوستان ما متوجه می شوند که اتفاق عجیبی رخ می دهد. تهدیدی شوم ، معروف به “تاریکی” ، شب و ساکنان Nocturna را در معرض خطر قرار می دهد. در پایان ، معلوم می شود که تاریکی با ترس تیم از تاریکی ایجاد شده است. تیم پس از فریب تاریکی برای نزدیک شدن به او ، موفق می شود بر ترس خود غلبه کند ، تاریکی را شکست دهد و شب نو را نجات دهد. روز بعد تیم با بازیابی توپ از زیرزمین دوستانش را غافلگیر می کند. آنها تحت تأثیر قرار گرفتند و تصمیم گرفتند دوباره با او بازی کنند.