انیمیشن شهر بادکنک ها

انیمیشن شهر بادکنک ها

روزی شکارچی برای شکار از خانه خود خارج می‌شود و به سمت ساحل حرکت می‌کند. وقتی به ساحل نزدیک می‌شود، یک جعبه که در آب شناور است، توجه او را به خود جلب می‌کند. شکارچی هم آن جعبه فلزی را از آب بیرون می‌آورد که ناگهان در آن جعبه خود به خود باز می‌شود و ....

کارگردان: مظاهر خادملو
نویسنده: راضیه کاظم‌زاده ایرانشهر
تهیه کننده: مظاهر خادملو
سال تولید: 1398
نوع: سینمایی
مدت زمان: 1 ساعت

داستان کامل

روزی شکارچی برای شکار از خانه خود خارج می‌شود و به سمت ساحل حرکت می‌کند. وقتی به ساحل نزدیک می‌شود، یک جعبه که در آب شناور است، توجه او را به خود جلب می‌کند. شکارچی هم آن جعبه فلزی را از آب بیرون می‌آورد که ناگهان در آن جعبه خود به خود باز می‌شود و یک جوجه تیغی آهنی از آن بیرون می‌آید که با دیدن اسلحه‌ای که در دست شکارچی وجود دارد، ترس او را فرا می‌گیرد. بعد از آشنایی شکارچی با جوجه تیغی، آنها با هم به خانه شکارچی می‌روند و بعد از صحبت‌های فراوان به این نتیجه می‌رسند که جوجه تیغی مشاور شکارچی شود و او را در اداره امور شهر بادکنک‌ها کمک کند و به او یاد دهد که چگونه به مردم حکومت کند. روزی جوجه تیغی به همراه شکارچی به شهر می‌آیند. تا هم شکارچی را به عنوان رییس شهر به اهالی معرفی کنند و هم به اهالی وظایفشان را گوش‌زد کنند. مردم هم که سلاح خطرناک و جدید شکارچی را دیده بودند، از ترس مجبور به قبول کردند ریاست شکارچی شدند ولی در بین اهالی فقط آقا خرسه بود که از این اتفاق ترسی نداشت. آقا خرسه با این کار شکارچی مخالف بود و سعی می‌کرد که با حرف‌های خودش ترس مردم را از بین ببرد و باعث شود که آنان از این کارهای اشتباه شکارچی جلوگیری کنند. با گذشت زمان مردم زیر سلطه شکارچی رفته بودند و دستورات او را انجام می‌دادند اما کم کم مردم از اشتباهی که انجام داده بودند آگاه شدند. یک روز که شکارچی به همراه جوجه تیغی برای بازدید از تخت متحرک شکارچی رفته بودند، یک تیر از اسلحه خطرناک شکارچی شلیک می‌شود و به خود شکارچی برخورد می‌کند و او پنچر می‌شود. آقا خرسه بعد از برطرف کردن پنچری شکارچی، با کمک اهالی، جوجه تیغی را در آب می‌اندازند تا از شهر آنان دور شود چون تمام این مشکلاتی که در این چند روز داشتند، به خاطر وجود جوجه تیغی بوده که باعث اذیت شدن تمامی اهالی محل و حتی خود شکارچی شده بود.

بیشتر کمتر