در قرون وسطا، انگلستان پادشاهی ندارد و تا زمانی که کسی شمشیر فرورفته در سنگ را بیرون نکشد، انگلستان پادشاه نخواهد داشت. «وارث» (سورنسن)، فرزند خوانده «سراکتور» (کابوت) در جستجوی یک تیر گم شده به جنگل میرود و به کلبه «مرلین جادوگر» (سوئنسن) میرسد. مرلین تصمیم میگیرد تا با تبدیل کردن «وارت» به ماهی، سنجاب و پرنده، درسهای زندگی را به او یاد دهد.
«وارت» به چنگ «مادام میم جادوگر» (ونتوورت) میافتد، اما «مرلین» در یک نبرد میان نیروهای جادوئی، او را شکست میدهد. «سراکتور» و پسرش، «کی» (آلدن)، «وارت» را با خود به لندن میبرند تا در عوض، «شمشیر در سنگ» را برایش میآورد. هیچکس باور نمیکند که او شمشیر را بیرون آورده، اما او جلوی چشم همه این کار را تکرار میکند و پادشاه قانونی انگلستان میشود.