انیمیشن شمشیر اژدها

DragonBlade: The Legend of Lang

لنگ جوانی جنگجو که مشغول تمرین در جنگل است ناگهان از طرف استاد سیفو غافلگیر شده و طی مبارزه ای نفس گیر نقش بر زمین می شود. او جوانی مهربان و سخت کوش است ، فقط ترس و تنفر عجیبی از قورباغه ها دارد. از طرفی آری یک پسر نوجوان و بسیار بازیگوش و بی مسئولیت که غالب اوقاتش را به بازی و تفریح می پردازد به همراه خواهرش، لینگ در کلبه ای زندگی می کنند، آن ها والدینشان را مدتی است که از دست داده اند. آری که نمی تواند برای آماده شدن غذا صبر کند با دیدن درخت موزی در نزدیکی کلبه، ناگهان با اسکیت چوبی که خودش ساخته بسمت آن می رود ولی طی تصادفی با درخت ، مجروح می شود. اما لنگ در کلاس بظاهر مشغول فرارگیری درس است در حالی که استاد و تعدادی از شاگردان در حال چرت زدن هستند. استاد بتازگی یک پرنده افسانه ای به نام بالی پا را صید کرده و در قفس نگهداری می کند. همهمه ای بگوش می رسد و لینگ خواهر آری او را برای درمان به نزد استاد می آورد. بچه ها که کنجکاو شده اند برای تماشا پشت پنجره کلاس جمع می شوند که با ازدحام بیش از حد، دیوار بناگاه خراب شده و این تخریب تا خانه استاد نیز ادامه می یابد. در این حادثه بالی پا موفق به فرار از کف قفس شده و به سرزمین افسانه ای، آرکادیا باز می گردد. لنگ اما در آرزوی بدست آوردن شمشیر اژدها است، شمشیر جادویی که به دارنده اش قدرتی افسانه ای می دهد. آری، همچنان به بازیگوشی ادامه می دهد و این بار به طمع کندن قارچ از پرتگاهی سقوط می کند که حتی خواهرش هم با تمام تلاشی که می کند موفق به بالا کشیدنش نشده و بهمراه او سقوط می کند .آنها در سرزمین افسانه ای سقوط کرده و ماهی طلایی عظیمی را می بینند که بالای سرشان در حال حرکت در آسمان است. در طی حوادثی، آنها به کلبه خود برمی گردند و آری که براثر خوردن میوه ای ممنوعه دچار دل درد سختی شده، بستری می شود. لینگ خواهر آری سراغ استاد رفته و اورا برای درمان آری به کلبه می آورد. طب سوزنی استاد نتیجه ای ندارد و او به اصرار لینگ کلبه را ترک می کند. در مراجعت از کلبه لینگ، استاد و لنگ با موجودی شرور به نام گراز ارباب مواجه می شوند که به تخریب شهر و ارعاب مردم می پردازد. در این اوضاع شلوغ و پر سروصدا، طلاهای فرماندار در مقابل چشمانش دزدیده می شود و او با عصبانیت دنبال کلانتر می فرستد. اما کلانتر در گوشه ای از شهر مشغول مبارزه با گراز ارباب است. او در این پیکار سخت بازنده می شود. او نمی داند که هدف توطئه ای شیطانی از طرف پیشکار و فرماندار است . آنها ترتیب برگزاری مسابقه ای را می دهند که در آن جنگجویان از تمام کشور برای شرکت در آن آمده و جایزه آن، بالی پا، همان موجود افسانه ای است. لنگ هم دوست دارد در مسابقه شرکت کند چون با برنده شدن هم مقامی کسب می کند و هم بالی پا را که مجددا اسیر شده نجات می دهد، فرماندار هم از شر کلانتر ماتسو که همیشه مزاحم کارهای غیر قانونی اوست، خلاص می شود. مسابقه آغاز می شود و مبارزین یکی پس از دیگری از دور مسابقه خارج می شوند تا آنجا که لنگ، طی مبارزه ای با آخرین حریفش، او را شکست می دهد. حالا این کلانتر است که به دستور فرماندار باید با او مبارزه کند و اگر شکست خورد، از شغلش عزل می شود. طی مبارزه ای تماشایی و نفس گیر عاقبت لنگ که از شمشیر جادویی که بالی پا پس از آزادی به او داده استفاده کرده، کلانتر را شکست داده و به جای او منصوب می شود. اما گراز ارباب مجدد باز می گردد و همکاری لنگ و کلانتر هم نمی تواند او را شکست دهد. بالی پا که غار محل مخفی شدن گراز ارباب را کشف کرده، لنگ و کلانتر را به آنجا راهنمایی کرده و شاهد مبارزه آنها با گراز می شود. لنگ اما چاره ای جز رفتن به سرزمین جادویی و بدست آوردن شمشیر اژدها ندارد، چون سلاح دیگری حریف گراز ارباب نیست. او عاقبت پس از گذر از موانعی سخت و مبارزه با نگهبان شمشیر، از طرف او واجد شرایط شناخته شده و شمشیر را بدست می آورد. او به مبارزه باز گشته و تا حد امکان می جنگد ولی بناگاه شمشیر بدست گراز می افتد و به او نیروی جادویی می دهد، در انعکاس شمشیر تصویر آری دیده می شود( آری طی حادثه ای تبدیل به گراز ارباب شده است)، او ناگهان شمشیر را بر جواهری که بر سر دارد و طلسم شده است، کوبیده و طلسم را باطل می کند. با این اتفاق روح آری از جسمش جدا و به سمت سرزمین مردگان می رود ولی بالی پا در آخرین لحظه اورا گرفته و مجددا باعث برگشتن آری به زندگی می شود.

منبع