بعد از یکی از بدشانسی های بیشمارش ، فلیکس، سیاه گوش ایبری دست و پا چلفت و بدشانسی ، همراه با Beeea، بز جسور ، به پناهگاه بازیابی حیوانات در پارک ملی Doñana منتقل می شود ، و آستارته ، شاهین شجاعی با بال آسیب دیده. با این حال ، پارک ملی در حالی که فلیکس از بین رفته بود تحت اقدامات امنیتی قرار گرفته بود. آدم ربایی اسرارآمیز حیوانات در پارک های ملی و نگهداری حیوانات دیگر اتفاق افتاده است ، که باعث شده بود پناهگاه به یک ساختار زندان مانند تبدیل شود و باعث شود گاس ، دوست آفتاب پرست پارانویای فلیکس ، گاس به این باور برسد که مراقبان انسانی آنها در یک توطئه برای حبس نگه داشتن حیوانات هستند برای آزمایش در حالی که دیگران به ادعاهای گاس شک دارند ، یک سیاه گوش زن ، Lincesa، به پناهگاه آورده می شود. او و فلیکس شروع به ایجاد جذابیت برای یکدیگر می کنند.
در شب شب ، این پناهگاه توسط مزدوران به رهبری نیومن ، خود عنوان “بزرگترین شکارچی جهان” ، استخدام شده توسط یک میلیونر عجیب و غریب ، نوه، که نوعی نوح ایجاد کرده است ، نفوذ می کند. کشتی برای گونه های تهدید شده. به دلیل شوخی های دو مزدور دست و پا گیر ، فلیکس قادر است از قفس خود فرار کند و دوستانش را از کامیون های حمل و نقل آزاد کند ، به استثنای برخورد لاینسسا با دارت آرامبخش توسط نیومن. با کمی تشویق ، آستارته می تواند دوباره به پناهگاه پرواز کند و زنگ هشدار را به صدا درآورد و انسان ها را از ناپدید شدن آنها آگاه کند. فلیکس و دوستانش برای یافتن حیوانات ربوده شده و متوقف کردن برنامه های نوئه ، بعداً با دوست خال آنها روپرت که از کشتی فرار کرد ، همراه شدند. آنها یک دسته از گرگها را برای کمک به آنها برای فرار از نیومن و مزدوران تحت تعقیب خود ثبت نام می کنند ، با این حال ، گرگ ها به همراه چند حیوان دیگر گرفتار می شوند ، و فلیکس شروع به این باور می کند که این بدشانسی او است که مقصر بودن در پیگیری آنها است. آنها با دیوژنس ، کرکسی مأموریت دارند که محیط زیست را تمیز کنند ، که مواد لازم را برای ساخت یک وسیله نقلیه موقت برای پیشی گرفتن از مزدوران در اختیار گروه قرار می دهد. با این حال ، فلیکس گروه را رها می کند تا از آنها در برابر بدشانسی محافظت کند.
در کشتی نوئه ، لینچسا درمی یابد که نوئه توانایی گفتگو با حیوانات را دارد. او به او گفت که یک بار به دلیل ادعای گفتگو با حیوانات در یک پناهگاه دیوانه حبس شده بود ، اما پس از آزادی ، از مهارت های ارتباطی خود برای جمع آوری ثروت زیادی استفاده کرد. برنامه او جمع آوری حیوانات در معرض خطر و آوردن آنها به یک پناهگاه جزیره است که روش تشکر از آنها برای نجات آنها از نابودی است ، زیرا از آنها برای کمک به ساختن ثروت خود تشکر می کند. او به لینسسا گفت: “آزاد بودن اگر زنده نباشی چه فایده ای دارد؟” با این حال ، او سخنان او را به او معطوف می کند و می گوید: “اگر آزاد نباشی زنده بودن چه فایده ای دارد؟” نوئه پس از شنیدن این حرف و یادآوری اینکه چقدر حبس شدن برای او وحشتناک بود ، از نقشه خود ناامید شد.
پس از آنکه فلیکس روپرت را که به طرز مرموزی ناپدید شده بود پیدا کرد ، معلوم می شود که روپرت مسئول نیومن و مزدوران آنها را ردیابی می کند. نوئه پس از وقایع در مرکز حیوانات ، در عوض امنیت خانواده روپرت ، به امید یافتن حیوانات فراری ، روپرت را با یک میکروچیپ کاشت و او را آزاد کرد (به هر حال خال ها به خطر نمی افتند). فلیکس که فهمید مقصر نبودن شانس بد او نیست ، به موقع نزد دوستانش برمی گردد تا آنها را از گرفتار شدن توسط نیومن نجات دهد. شکارچی فلیکس را دست کم می گیرد ، و این منجر به خراشیده شدن صورت وی توسط سیاه گوش می شود. او از این موضوع عصبانی شده و سعی در شلیک مهلکی به فلیکس دارد ، اما با تماس نئو قطع می شود و به او می گوید فوراً شکار را لغو کند. با عصبانیت بیشتر ، نیومن تصمیم می گیرد کشتی را تحویل بگیرد ، نوئه را در قفس حبس کند و تله هایی را در آشیانه کشتی برای فلیکس مستقر کند.
در حالی که Gus و Beeea Noé را از قفس آزاد می کنند ، نیومن سعی می کند Flix را با استفاده از Lincesa به عنوان طعمه به سمت او بکشاند. نیومن به طور غیر منتظره ای باعث شروع انفجاری می شود که با شروع پروتکل تخلیه حیوانات در قفس ، کشتی را غرق می کند. در حالی که با نیومن مبارزه می کرد ، فلیکس دارای یک نمای مشهور است که با چسبیدن به شکارچی ، به لطف بدشانسی فلیکس مستعد آسیب دیدن توسط دام های خود خواهد شد. این امر منجر به این می شود که نیومن توسط یک تله بزرگ به سمت مرگ خرد شود. Félix ، Lincesa ، حیوانات و Noé آن را به ایمنی در قایق های حیاتی تبدیل می کنند.
پس از آن ، فلیکس و لینسسا توله ای دارند و گاس آن را به حیوانات دیگر هدیه می کند . فیلم با دو مزدور بی کفایت که اکنون برای پناهگاه کار می کنند با هم بحث می کنند که آیا آنها قبلا سیاهگوش را دیده اند یا خیر.
در یک صحنه با اعتبار متوسط نشان داده شده است که نیومن در واقع از برخورد خود در کشتی جان سالم به در برد ، اما اکنون از گربه ها ترس دارد.