جیمی ، پسری که از کریسمس ناامید شده بود ، به دیدن عمویش آلفردو در مغازه خود می رود ، که داستان دیگر را از دیدگاه دیگری بازگو می کند.
در دوران باستان ، هرود بزرگ با مشاور خود بلیال در جستجوی گنجینه های سلطنتی هستند. در همین حال ، سه مغ قدرتمند – بالتازار ، گاسپار و ملکیور – ستاره بیت لحم را پس از تاباندن نور به آنها دنبال می کنند ، امیدوارند که پادشاه پادشاهان را پیدا کنند (ملکیور امیدوار است که او را به یک دره طلا برساند). آنها در یک دهکده کوچک از مسیرهایی عبور می کنند و مردم روستا را از شر راهزنان نجات می دهند و یک انقلابی جوان سارا را نجات می دهند که در سفر به آنها می پیوندد. هروود به این موضوع پی می برد و او و بلیال ترتیب توبیاس ، پسر ژنرال فقید جیسون را می دهند که به عنوان یک جاسوس عمل کند.
در یهودیه ، مجوسیان به دیدار هیرودیس می روند ، آنها می خواهند وقتی کودک را پیدا می کنند تا در خفا بتواند او را بکشد ، آنها را برگرداند. باروخ ، یکی از مشاوران وی ، سرنوشت آنها را آشکار می کند: آنها باید گنجینه های سلطنتی متشکل از طلا ، کندر و مرم را پیدا کنند و آنها را برای نوزاد تازه متولد شده عیسی بیاورند و آنها را از طرح هیرود و بلیال هشدار دهند. نگهبان قصر آنها را تعقیب می کند. توبیاس به آنها کمک می کند تا فرار کنند و زخمی می شوند. آنها هنگامی که به سمت شهر نمک در امتداد دریای مرده حرکت می کنند ، مجبور می شوند اجازه دهند او همراه شود. بلیال توبیاس آنها را به Black Crow Canyon فریب داده است ، اما این گروه موفق به فرار از طلسم های او می شوند.
گروه موفق می شوند در طول سفر کنار بیایند ، جایی که سارا و توبیاس به مین بردگی برخورد می کنند. سارا فاش می کند که وقتی جوان بود ، هیرودس دستور داد که همه اهالی روستا و یکی از سردارانش اعدام شوند زیرا آنها به بردگان پناهگاه مقدس دادند. قبل از اینکه بتواند نام ژنرال را فاش کند ، عقرب گزش کرده و بیمار می شود. جادوگران شهر را پیدا می کنند و معبد آشتا را کشف می کنند. توبیاس هنگامی که ژنرال پدرش را نشان داد به هرود پشت کرد.
در داخل معبد ، هر جادو آزمایش می شود و سرانجام وقتی از کنار آنها عبور می کنند ، گنجی به آنها داده می شود. هنگامی که ماه خورشید را مسدود می کند ، نیروهای هیرود می رسند. با این حال ، مربیان متلاشی می شوند و معبد پس از خروج جادوها با فرار سربازان بازمانده ، خود را مخفی می کند. Belial به یک هیولای غول پیکر تبدیل می شود. سرانجام ، آنها می توانند او را به همان روشی که دیوید پادشاه جالوت را شکست داد ، ماه افسون شده را نابود کرده و Belial را کور کند تا او بمیرد. هرود به آنها یک اولتیماتوم می دهد: گنجینه ها یا زندگی باروک. هرود زود شکست می خورد و ملکیور هرود را با زغال سنگ تنبیه می کند. در پایان ، آنها به بیت لحم می رسند و گنجینه ها را به نوزاد تازه متولد شده عیسی ارائه می دهند.
در زمان معاصر ، جیمی از سه مرد خردمند بازدید کرد. به او آریستوبولوس ، موش کانگوروی سارا داده می شود.