کلنی از مورچههای آبی به سرپرستی یک ملکه پیر و دخترش پرنسس آتا، در وسط نهر خشک فصلی روی تپهای کوچک معروف به “جزیره مورچه” زندگی میکند. هر تابستان، آنها مجبور میشوند به باند ملخهای قلدر، به رهبری هاپر، غذا بدهند. روزی، فردگرای و مخترع فلیک با جدیدترین اختراع خود، یک ماشین برداشت غلات، به طور تصادفی این پیشنهاد را به آب زد. هاپر غذا دو برابر غرامت می خواهد. هنگامی که فلیک با جدیت به مورچه ها پیشنهاد میکند برای مبارزه با ملخها از اشکالات بزرگتر کمک بگیرند، عطا آن را راهی برای خلاص شدن از شر فلیک میداند و او را از این کار اخراج میکند.
در “شهر اشکالات” ، که یک انبار زباله زیر یک تریلر است ، فلیک گروهی از Circus Bugs را (که اخیراً توسط مدیر حلق حریص خود ، P.T. Flea اخراج شده اند) به دلیل اشکالات جنگجو که به دنبال آنها است ، اشتباه می گیرد. اشکالات ، به نوبه خود ، Flik را به عنوان یک عامل استعدادیابی اشتباه می گیرند ، و پیشنهاد او را برای سفر با او به جزیره مورچه قبول می کنند. هنگام مراسم استقبال از بدو ورود ، سیرک باگ ها و فلیک هر دو سو mis تفاهمات مشترک خود را کشف می کنند. سیرک باگ ها سعی در ترک دارند ، اما پرنده ای در نزدیکی آنها را تعقیب می کند. هنگام فرار ، آنها نقطه ، خواهر کوچک آتا را از دست پرنده نجات می دهند و احترام مورچه ها را به دست می آورند. به درخواست فلیک ، آنها فریب “جنگجو” بودن را ادامه می دهند ، بنابراین گروه می تواند از مهمان نوازی مورچه ها لذت ببرد. شنیدن اینکه هاپر از پرندگان می ترسد ، Flik را به ایجاد پرنده ای دروغین برای ترساندن ملخ ها القا می کند. در همین حال ، هاپر به باند خود یادآوری می کند که تعداد مورچه ها از 100 به 1 بیشتر است و مظنون است که سرانجام مورچه ها علیه او قیام خواهند کرد.
مورچه ها ساخت پرنده جعلی را به پایان می رسانند. در جشن بعدی ، P.T. کک می رسد و در جستجوی گروه خود برای استخدام مجدد آنها ، راز آنها را فاش می کند. مورچه ها که از فریب فلیک خشمگین شده اند ، او را تبعید می کنند و ناامیدانه تلاش می کنند تا برای یک پیشنهاد جدید به ملخ ها غذا جمع کنند. با این حال ، وقتی هاپر برای کشف پیشنهاد متوسط بازگشت ، جزیره را تصاحب کرد و خواستار تهیه غذای زمستانی مورچه ها شد و قصد داشت ملکه را اعدام کند. با شنیدن این طرح ، دات فلیک و سیرک باگ ها را ترغیب می کند که به جزیره مورچه برگردند.
پس از آنکه سیرک باگ ها حواله های ملخ را به اندازه کافی برای نجات ملکه منحرف کردند ، فلیک پرنده را مستقر می کند. در ابتدا ملخ ها را گول می زند ، اما P.T. کک ، که همچنین آن را به عنوان یک پرنده واقعی اشتباه می گیرد ، آن را می سوزاند ، و آن را به عنوان یک طعمه آشکار می کند. هاپر Flik را به تلافی مورد ضرب و شتم قرار داده است و می گوید مورچه ها فروتن و فرومایه زندگی هستند که برای خدمت به ملخ ها زندگی می کنند. فلیک ادعا می کند که هاپر در واقع از این مستعمره می ترسد ، زیرا او همیشه می دانسته است که آنها قادر به چه کاری هستند. این به مورچه ها و سیرک باگ ها می دهد تا با ملخ ها مبارزه کنند و همه را به جز هاپر از آنجا دور کنند.
مورچه ها هاپر را به داخل P.T پرتاب می کنند. توپ سیرک کک برای شلیک او از جزیره ، اما ناگهان باران شروع به باریدن می کند. در هرج و مرج بعدی ، هاپر خودش را از توپ رها می کند و فلیک را می رباید. سیرک باگ ها و عطا پیگیری می کنند ، در حالی که دومی به هاپر رسید و فلیک را نجات داد. فلیک هاپر را به لانه مادر پرنده ای که زودتر به نقطه حمله کرد ، می کشاند. هاپر فکر می کند پرنده جعلی دیگر است ، او را طعنه می زند ، تا اینکه او را می گیرد و جوجه هایش را تغذیه می کند.
با از بین رفتن دشمنان ، Flik اختراعات خود را همراه با کیفیت زندگی برای جزیره مورچه بهبود می بخشد. او و عطا زن و شوهر می شوند و آنها چند مورچه و برادر دوستانه هاپر مولت را برای کمک به P.T می فرستند. و سیرک باگ ها در تور جدید خود. عطا و دات به ترتیب ملکه و پرنسس جدید می شوند. مورچه ها به فلیک به عنوان یک قهرمان تبریک می گویند ، و با گروه سیرک خداحافظی می کنند.