Emperor Kuzco داستان در مورد Kronk Pepikrankenitz را که اکنون سرآشپز و پسر تحویلی Head of Mudka’s Meat Hut است، روایت میکند و از دیدار آینده پدرش دلهره دارد. پدر کرونک همیشه علاقه های آشپزی جوان کرونک را رد میکرد و آرزو میکرد در عوض کرونک با یک همسر و یک خانه بزرگ در یک تپه مستقر شود.
کرونک در یک فلاش بک ماجرا را روایت می کند که چگونه تقریباً هر دو را داشته است. به عنوان همکار ناخواسته یزما – شرارت فیلم اول که در انتهای فیلم اصلی به گربه تبدیل شد ، اما با وجود اینکه هنوز دم دارد دوباره انسان شده است – او با برنامه خود به فروش لجن فاضلاب می پردازد یک معجون جوانی او به اندازه کافی درآمد کسب می کند تا خانه مردمان قدیمی را از مردمان قدیمی بخرد و خانه بزرگ بزرگ خود را در آنجا قرار دهد. سرانجام ، یزما به عنوان جعلی آشکار می شود و افراد پیر او را تعقیب می کنند و او را از روی پل رودخانه ای پر از تمساح گوشه ای می کنند. برای جلوگیری از حمله آنها ، او خود را به یک خرگوش تبدیل می کند ، اما سپس توسط یک کاندور گرفتار می شود و او را می گیرد. هنگامی که کرونک متوجه می شود افراد قدیمی هر آنچه در اختیار دارند در ازای چیزی که م workثر نیست فروخته اند ، خانه خود را به آنها تحویل می دهد.
کرانک ، به عنوان مشاور اردوگاه Junior Chipmunks در Camp Chippamunka ، عاشق مشاور همکار خانم میرس بردول می شود. اما هنگامی که یکی از چیپ مانکس او ، تیپو ، یک شوخی برای قهرمانی در اردوگاه می کشد و گرفتار می شود ، کرانک ، احساس مسئولیت نسبت به این وضعیت (به دلیل اینکه قبلاً به چیپ مانکس خود گفته بود هر کاری که برای بردن لازم است انجام دهد) ، از پسر بچه محافظت می کند هزینه بیگانگی عشق او.
پدر کرونک از راه می رسد و آشفتگی به وجود می آید در حالی که چندین دوست حامی سعی می کنند خود را به عنوان همسر و بچه های کرونک به او منتقل کنند. اما در پایان ، کرونک می فهمد که ثروت او در رابطه با دوستی های او است و این سرانجام انگشت شست پدر و عشق خانم بردول را به دست می آورد.
در همین حال ، یزما درست در بیرون از خانه با دو تخم مرغ در لانه کاندور قرار دارد ، که تخم می زند و احتمالاً قبل از اینکه اعتبارات به او حمله کند ، به او حمله می کنند.