Macaws Blu و Jewel از Spix و سه فرزندشان – بیا ، کارلا و تیاگو – با خوشبختی در این شهر زندگی می کنند اما جول از دیدن فرزندانش مانند پدرشان بسیار اهلی شده ناامید است. در همین حال ، لیندا گوندرسون ، مالک سابق بلو و شوهر پرنده شناس او ، تولیو در لشکرکشی در آمازون به سر می برند و پس از سقوط در یک آبشار ، ماکای Spix را که سریع پرواز می کند ، کشف می کند که یکی از پرهای خود را از دست می دهد. وقتی خبر از این طریق تلویزیون به گوش می رسد ، جول معتقد است که آنها باید به آمازون بروند تا در یافتن ماکاهای آبی کمک کنند. در حالی که بچه ها به وجد می آیند ، بلو بلاتکلیف است ، اما تحت فشار قرار می گیرد که ادامه دهد. Blu یک بسته fanny پر از وسایل ، از جمله GPS را به همراه دارد و این باعث ناراحتی Jewel شده است.
در همین حال ، رهبر گروهی از قاچاقچیان غیرقانونی به نام بیگ باس ، لیندا و تولیو را برای یافتن ماکاها کشف می کند و به دژخیمان خود دستور می دهد تا آنها را شکار کنند تا از کار در کار آنها جلوگیری شود. در همان زمان ، کوکاتو قلاب دار سدیم نیگل ، (اکنون پس از سقوط هواپیما از فیلم اول بدون پرواز است) ، نقشه می کشد تا انتقام بلو را به همراه رفقای جدیدش ، مورچه خواری به نام چارلی و قورباغه دارت سمی به نام گابی ، که عاشق نایجل است. بعد از رسیدن آنها به جنگل ، بلو ، خانواده اش و دوستانشان ، رافائل توكان ، پدرو كاردینال و نیكو قناری در ابتدا چیزی پیدا نمی كنند. با این حال ، سرانجام آنها را به گله ماکوهای آبی می برند که در بخشی ناشناخته از آمازون پنهان شده اند. در آنجا ، آنها با پدر گمشده جول ، ادواردو ، خاله پدری میمی و دوست کودکی او ، روبرتو آشنا می شوند. به نظر می رسد ادواردو از بلو تحت تأثیر قرار نگرفته است ، اما از او به خاطر آوردن جواهر به خانه ابراز تشکر می کند. ادواردو با از بین بردن زیستگاه قبلی خود به دلیل آتش سوزی بیلان غیرقانونی غیر قانونی که باعث جدا شدن جواهر از گله شد ، فوق العاده ضد بشری است و با عصبانیت پیشنهاد بلو را در معرض دیدگاه مقدس برای لیندا و تولیو قرار می دهد تا از آنها محافظت کند. در همین زمان ، بلو توسط روبرتو ، که به سرعت با بچه ها ارتباط برقرار می کند ، مرعوب می شود.
هنگام جستجوی ماکاها ، سرانجام لیندا و تولیو توسط لاگرها دستگیر می شوند. در همین حال ، بلو تمام تلاش خود را می کند تا مانند خانواده اش با گله سازگار شود ، اما تکیه مداوم او به ابزارهای انسانی مانع از ارتباط او با کسی می شود. در همین حال ، در تلاش دیگری برای نزدیک شدن به بلو ، نیگل با موفقیت برنده یک نمایش استعدادیابی شد تا مجری یک برنامه کارناوال شود که رافائل ، پدرو ، نیکو و دختر کارلا از آن میزبانی می کنند. وقتی Blu سعی می کند یک مهره برزیلی برای Jewel انتخاب کند ، به طور تصادفی سعی می کند آن را در قلمرو دشمنان Spaw macawaw ، macaws macaws ، به رهبری Felipe متخاصم وارد کند. بلو ناخواسته باعث جنگ بین دو قبیله برای غذا می شود وقتی که او به طور تصادفی فیلیپه را با یک شاخه بچرخاند. جنگ به نظر می رسد یک مسابقه فوتبال (فوتبال) است ، اما بلو به طور تصادفی وقتی گله گل تیم خود را به ثمر می رساند ، هزینه آن را برای گله در بر می گیرد. او پرواز می کند ، با وجود بهترین نیت و تلاش برای جا افتادن ، از ناراحتی های خود ناراحت است.
بلو تصمیم می گیرد که اگر این به معنای آینده سازی با خانواده اش باشد ، ریشه های انسانی خود را پشت سر خواهد گذاشت. آنها با دانش بلو از فنآوری انسانی و کمک از ماکارونی های قرمز (که آجیلهای برزیل را بمب گذاری کردند) ، ماشین آلات نجار را غیرفعال می کنند. ادواردو به داخل تراکتور پرواز می کند و بر زمین می خورد. در حالی که تراکتور قصد دارد او را بکشد ، لیندا با ماشین در تراکتور مادر دست و پنجه نرم می کند و برنده می شود. در حالی که ادواردو بین تراکتورهای جنگی روی زمین است ، تولیو او را برمی دارد و اجازه می دهد تا پرواز کند. رئیس بزرگ سعی می کند درختان را با دینامیت منفجر کند ، اما بلو او را ناکام می گذارد. بیگ باس سعی می کند بلو را متوقف کند ، اما نیگل دخالت می کند و می خواهد بلو را به خودش اختصاص دهد و بیگ باس را با برخورد با آناکوندا روبرو می کند. سپس نایجل در آخرین تلاش برای انتقام جویی به بلو حمله می کند ، اما گابی در حالی که قصد کمک داشت ، ناخواسته با یکی از ماسورهای خوک پر از سم خود ، نایجل را بیرون می کشد. با این حال ، بیا متوجه می شود که گابی به هیچ وجه مسموم نیست و یک گابی که بسیار خوشحال شده است با عشق نیگل مأیوس را آزار می دهد و او را با خود می کشاند.
با توجه به اینکه گله اکنون تحت حمایت لیندا و تولیو قرار دارد ، بلو و جواهر تصمیم می گیرند که با بچه های خود در آمازون زندگی کنند ، اگرچه هنوز توافق می کنند که در تابستان از ریو دیدن کنند. سرانجام ادواردو با پوشیدن یک بسته فانی مخصوص خود ، موضع ضد انسانی خود را کنار گذاشته و با افتخار Blu را در گله قبول می کند. نیگل و گابی برای مطالعه به ریو فرستاده می شوند ، نمایش کارناوال نیکو و پدرو ادامه دارد و لوییز بولداگ برای بازدید به آمازون می رسد.