انیمیشن راپونزل و قلم جادویی

انیمیشن راپونزل و قلم جادویی
Barbie as Rapunzel

رهایی از اسارت با همت و صداقت و کمک دوستان

کارگردان: Owen Hurley
نویسنده: Elana Lesser , Cliff Ruby
تهیه کننده: Jesyca C. Durchin , Brett Gannon , Rob Hudnut , Jennifer Twiner McCarron
سال تولید: 2002
نوع: سینمایی
مدت زمان: 1 ساعت

ویدئوها

تیزر انیمیشن

داستان کامل

این داستان را باربی برای خواهر کوچکترش کلی که از نظر توانایی نقاشی ناامن است ، تعریف کرد.

راپونزل زن جوانی با موهایی بلند و بلند به کف است که به عنوان خدمتکار جادوگر ستمکار گوتل زندگی می کند و در یک مانور خلوت و جادویی در جنگل زندگی می کند. او در پنلوپه ، یک اژدهای جوان و هبی ، یک خرگوش مضطرب ، همراهی می کند. او وقت خود را صرف نقاشی تصاویر مکانهایی می کند که آرزو دارد وقتی یک روز آزاد است ، به آنجا برود. گوتل این موضوع را تأیید نمی کند و راپونزل را متهم می کند که نسبت به جادوگر ناسپاس است که ظاهراً او را از کودکی نجات داده است.

یک روز ، راپونزل و دوستانش ناخواسته یک گذرگاه مخفی به زیرزمین باز می کنند ، جایی که راپونزل هدیه ای را از پدر و مادرش پیدا می کند: یک برس موی نقره ای حک شده بر روی پیامی که عشق آنها به راپانزل را تایید می کند. این باعث می شود که راپانزل ادعاهای ترک گوتل را زیر سوال ببرد. پنه لوپه همچنین تونلی را در زیر زمین کشف می کند. راپونزل آن را دنبال می کند ، و منجر به پادشاهی خارج می شود. در خارج از قلعه راپونزل پرنسس کاترینا را با کمک برادر بزرگترش شاهزاده استفان از یک تله گودال نجات می دهد. او به او می گوید این دام توسط شاه ویلهلم ، حاکم پادشاهی مخالف که با پدر استفان ، پادشاه فردریک درگیر است ، دام زده است. راپونزل بدون یادگیری نام استفان عجله می کند تا از کشف ناپدید شدن گوتل جلوگیری کند. با این حال ، اوتوی حیوان خانگی گوتل که راپونزل را دنبال کرده بود ، معشوقه خود را از ملاقات راپونزل با یک مرد مطلع می کند. وقتی راپونزل اصرار می کند که نام مردی را که هنگام گوتل از او س questionsال می کند نمی داند ، نقاشی های او تخریب می شود و اتاق او به یک برج بلند تبدیل می شود که پدر پنلوپه ، هوگو وظیفه اطمینان از ترک نکردن او را دارد. با خوابیدن راپانزل ، برس مو به طرز جادویی به یک برس رنگ تبدیل می شود.

وقتی Rapunzel سعی می کند از قلم مو استفاده کند ، نقاشی دیواری از پادشاهی به طرز جادویی بر روی دیوار او ظاهر می شود که کشف می کند به عنوان درگاه عمل می کند. راپونزل از آن برای ملاقات دوباره استفان استفاده می کند ، اگرچه او اصرار دارد که او هرگز از ترس گوتل نام او را به او نمی گوید ، و استفان همان شب به او دعوت توپ بالماسکه را می دهد. پنه لوپه از ترس اینکه پدرش مجازات شود اگر گوتل متوجه شود راپانزل آنجا را ترک کرده است ، از طریق پورتال عبور می کند و از راپانزل التماس می کند که برگردد. راپونزل با قول دیدار دوباره با استفان ، یک درگاه را به برج باز می کند و با پنلوپه برمی گردد. در بازگشت به برج ، او لباس زیبایی را برای خود نقاشی می کند. متأسفانه ، اوتو دعوت راپونزل را با دست کشیده و آن را پیش معشوقه خود می برد. گوتل موهای راپانزل را کوتاه می کند ، قلم مو را خرد می کند و دروازه ورود به پادشاهی را از بین می برد. وقتی راپونزل بار دیگر نمی تواند نام استفان را بیاورد ، گوتل طلسم برج را می گذارد تا هرگز زندانی دروغگو را آزاد نكند.

با کمک دوستانش ، راپونزل موفق به فرار از برج می شود زیرا هرگز دروغ نمی دانست که نام استفان را نمی داند و پنه لوپه آنها را به قلعه می برد. در هنگام توپ ، استفان در بیرون مجذوب می شود و توسط گوتل مبدل که موهای راپانزل را پوشیده است ، مورد حمله قرار می گیرد. در همان لحظه ، پادشاه ویلهلم به قلعه نفوذ می کند و قصد دارد به زور به اختلافات پایان دهد. ویلهلم سالها پیش فردریک را به ربودن دخترش متهم کرد – منشأ اختلافات. گوتل می رسد و فاش می کند که او کسی است که دختر ویلهلم ، راپونزل را به دلیل عشق بی منتش به وی گرفت و خواست پادشاهی ها یکدیگر را نابود کنند. راپونزل می رسد و ویلهلم او را به عنوان دخترش می شناسد. راپونزل گوتل را فریب می دهد تا به نقاشی برج خود بپیوندد ، جایی که او به خاطر دروغ هایش به طور دائم زندانی می شود.

راپونزل با والدین بیولوژیکی خود متحد شده و با استفان ازدواج می کند. با تحقق رویاهای آزادی راپونزل ، این درگیری پایان می یابد و دو پادشاهی متحد می شوند.

کلی بعد از اینکه باربی به او یادآوری کرد که خلاقیت جادوی واقعی هنر است ، اکنون احساس بهتری دارد و شروع به نقاشی می کند.

بیشتر کمتر