انیمیشن رامکال

Rascal the Raccoon

داستان رامکال مربوط به پسری کوچک به نام استرلینگ است که علاقه بسیاری به حیوانات دارد. او یک بچه راکون را در جنگل پیدا می کند که مادرش توسط یک شکارچی کشته شده است. استرلینگ نام این راکون را رامکال گذاشته و تصمیم می گیرد او را بزرگ کند. وجود رامکال برای همسایه ها مایه آزار است چون او به باغچه های آنها حمله کرده و ذرت های آنها را خورده و به باغچه آسیب می زند. بنابراین استرلینگ مجبور می شود در اطراف درخت جلوی خانه شان که لانه رامکال داخل آن است با قفس حصاری بکشد. استرلینگ در اواسط فیلم مادر خود را به علت بیماری از دست می دهد و غم دوری از مادر را به خاطر وجود رامکال تحمل می کند. پدری دارد که اغلب اوقات در خانه حضور ندارد و دو خواهر که یکی از آنها ازدواج کرده و به شهری دیگر رفته و دیگری در شهر شیکاگو دانشجوست. در کل او تنها زندگی می کند. استرلینگ در طول داستان دو دوست صمیمی به نام های اسکار و آلیس پیدا می کند که به هر شکلی وفاداری خود را به او ثابت می کنند. در طول این سریال پسری شرور و زورگو به نام اسلیمی قصد دارد رامکال را به زور از استرلینگ بگیرد اما هر بار موفق نمی شود. او از ابتدای فیلم شروع به ساخت یک قایق کرده و تا قسمت های آخر ساخت آن را به پایان می رساند.

منبع