میکی موس ، دونالد داک و گوفی در جستجوی نهنگ ها در یک قایق نهنگ هستند. دونالد سعی می کند برای ناهار یک ساندویچ بخورد ، اما مرغ دریایی او را اذیت و آزار می کند تا ساندویچ را دریافت کند و در نهایت بیشتر آن را می خورد. در حالی که دونالد مشغول نبرد با روده ها است ، یک pelican باقیمانده ساندویچ را می خورد. در همین حال ، میکی سعی می کند یک سطل آب از کشتی بیرون بکشد ، اما این کشتی برای ناراحتی او مرتباً به او برمی گردد. دونالد و گوفی یک نهنگ خوابیده را تشخیص می دهند ، اما تلاش های گوفی برای شلیک یک تپه ناکام می ماند زیرا او تمام ابزار مورد نیاز را ندارد (در یک زمان ، ته خود را آتش می زند). وی سرانجام موفق می شود لنگر را به جای زوبین پرتاب کند ، اما پایش در خط چسبیده گیر می کند و هنگامی که لنگر به کوه یخی برخورد می کند ، در پایان از خط بالای سر نهنگ آویزان می شود.
دونالد به سرعت برای نجات گوفی می شتابد ، اما سرعت کافی کافی ندارد و گوفی از خط ، از طریق سوراخ سوراخ نهنگ می افتد و در انتهای دهان نهنگ قرار می گیرد. با روشن کردن یک کبریت ، بنابراین او بهتر می تواند ببیند ، گوفی ناخواسته نهنگ را بیدار می کند و شروع به سرفه می کند. موجی از دهان باز نهنگ وارد می شود و گوفی را در اطراف شستشو می دهد. او از سوراخ سوراخ نهنگ منفجر می شود و دوباره به پایین می افتد ، سرش در سوراخ سوراخ گیر می کند. در همین حال ، دونالد به داخل آب می افتد و توسط نهنگ عصبانی به کشتی تعقیب می شود ، جایی که پس از اینکه دونالد تقریباً خورده نمی شود ، نهنگ قوچ می زند و کشتی را از بین می برد. میکی ، دونالد و گوفی از طریق هوا پرواز می کنند و بر روی یک قایق کوچک ساخته شده از بقایای کشتی فرود می آیند. گوفی سرانجام ماهی در دستانش است و با اعتقاد به اینکه این نهنگ است ، می گوید: “اوه ، حتماً کوچک شده است!”