انیمیشن داستان شجاعت

Brave Story

داستان در مورد واتارو نوجوانی است که با چالش جدایی پدر ومادر مواجهه می شود ونمی تواند این جدایی را بپذیرد واتارو با نوجوان مرموز و باهوشی (آشیکاوا )که به تازه گی همکلاس شده است وچیز زیادی از او نمی داند اما او را به داشتن نیرو و قدرت می شناسد تا این که ماتارو با بیهوشی مادرش مواجه می شود و حالا می خواهد همه ی این وقایع را تغییر بدهدو اوضاع را سامان بدهد برای همین از طریق آشیکاوا دروازه سرنوشت را پیدا می کند و قدم در سرزمین آرزوها می گذارد و در این سرزمین به او گفته می شود که تو تنها می توانی یک آرزو داشته باشی و برای رسیدن به این آرزو باید به برج سرنوشت بری و الهه سرنوشت را ملاقات کنی اما قبل از آن باید از آزمون های عبور کنی در مرحله ی اول آزمون هوش است و معمایی برای واتارو طرح می شود که این معما در شرایط آسایش و آسودگی نیست بلکه در همراهی شرایط ترسناک و در وضعیت خطر برای او طرح می شود او باترس از تاریکی و موجودات بزرگ و ترس بیرونی مواجهه می شود و او موفق می شود این مرحله را پشت سر بگذراندو موفق می شود برای ورود پیدا کند به مرحله ی قهرمانی و ملاقات الهه سرنوشت او در هر مرحله باید بتوانید سنگ های گران قیمت را بدست بیاورد ، در مرحله ی بعد او با زندانی می شود و برای اینکه بتواند بی گناهی خودش را ثابت کند و برای نجات دوستش مجبور به مواجهه با هیولایی دیگر می شود و پس از شکست هیولا موفق به دریافت سنگ دوم می شود در مرحله بعد ماتارو توسط فرماندار فریب می خورد تا با آشیکاوا روبه رو شود این بار با تصویر تنفر آوری که از پدرش دارد مواجهه می شود و در مرحله ی بعد برای نجات شهر از هیولا ها اول باید با خودش مبارزه کند با عصبانیت و خودخواهی و تنفر ش مبارزه می کند و بعد با آشیکاوا – (آشیکاوا برای رسیدن به آرزو عصای جادویی داده می شود و او یک جادوگر می شود در حالی که واتارو را لباس و شمشیر برای مبارزه داده می شود این دو مراحل را پشت سر می گذارند) در این مرحله آشیکاوا با نابودی خودش زمانی که نمی تواند تنفر و غم از خودش دور کند نابود می شود با وجود تلاشی که واتارو برای کمک به آشیکاوا انجام می دهد اما موفق نمی شود آشیکاوا را نجات بدهد و زمانی که تمام سنگ ها را پیدا می کند در تمام مراحل قبلی صدایی واتارو را راهنمایی می کرد که این صدا توانایی نمایش دنیای واقعی و تقویت انگیزه به واتارو را داشت و توانایی پیشگویی وقایع را دارد در مرحله ی پایانی این ناجی از واتارو می خواهد که با آرزوی نابودی الهه سرنوشت خودش الهه سرنوشت بشود و بتواند هر کاری که می خواهد انجام بدهد اما واتارو خواهان نابودی و ازبین بردن هیچ فردی نیست در طول این آزمون ها واتارو به این رشد می رسد که از آرزوی خودش برای نجات دوستانش و افراد بی گناه بگذرد و با این واقعیت مواجهه بشود که همه چیز دست او نیست که قادر به تغییر همه آنها باشد اما این باز خودش است که می تواند سرنوشت اش را بسازد واقعیت و تلخی های زندگی رابپذیرد و اینکه زندگی تلخی و خوشی هایش باهم هست .

منبع