انیمیشن داستان سبزیجات؛ چتر پدربزرگ

Veggie Tales: MacLarry & the Stinky Cheese Battle

مین که یک کارآگاه خجالتی و معمولا ناکام است با فردی بنام مافت آشنا می شود که به او پیشنهاد پیدا کردن کشتی نوح را می دهد .او اول رد می کند ولی بعد از این که متوجه می شود که دوستش پروفسور ریتن هم قبلا برای این کار انتخاب شده و مفقود شده برای پیداکردن او و بازکردن رمز این ماجرا به مکزیک رفته و سعی می کند تا با استفاده از یک دفترچه راهنما و همچنین فیلمی که ریتن برایش فرستاده و کمک دوستش جولیا که در مکزیک بستنی می فروشد به اصل ماجرا پی ببرد. او از روی دفترچه اقدام به بالا رفتن از پله های اهرام بطور برعکس برای پیدا کردن نشانه می کند ولی قبل از این که نشانه را بیابد شاهد ربوده شدن جولیا توسط یک سیب زمینی می شود.او ماشین رباینده را تعقیب کرده و به برادر دوقلوی پروفسور ریتن بر می خورد که بسیار بدجنس بوده و تمام نقشه های منفی این داستان از طرف او کشیده شده است .او که ابتدا اورا با ریتن اشتباه می گیرد پس از چند صحنه به اشتباهش پی برده و بهمراه جولیا و ریتن از آنجا فرار کرده و برای پیدا کردن چتر پدر بزرگ به کوهستان می روند و در یک کلبه کوهستانی با راهنمایی کتاب راهنما و خواندن آواز و پریدن روی کاشی های کف کلبه موفق به بازکردن تونلی قدیمی و یخ زده شده وبرای پیدا کردن کشتی تلاش می کنند در این گیرودار ویکر نیز با افرادش آنها را تعقیب کرده و پس از طی چند امتحان، مین موفق به رسیدن به چتر جادویی می شود ولی وقتی ویکر آنرا بزور از او می گیرد متوجه می شوند که چتر به خودی خود نیرویی ندارد. آنها از ریزش تونل منجمد جان سالم بدر می برند و پس از خروج از تونل با آقای مافت که بهمراه پلیس برای کمک آمده مواجه می شوند. ویکر و افرادش دستگیر شده و چتر به موزه ارسال می شود. مین هم می فهمد که باید با اعتماد بنفس رفتار کرده و از رفتار مردم در قبال کار خوبی که انجام می دهد واهمه ای نداشته باشد حتی اگر مسخره شود.مثبت اندیشی لری در مورد محل مخفی شدنش- استفاده مین از تاب برای گرفتن جایزه- تلاش مین بعد از چند سال برای پس گرفتن جایزه و…