یک روز مومینترول از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که گرد و غبار خاکستری همه چیز را در Moominvalley پوشانده است. او می دود تا از مسکرات فلسفی بپرسد که آیا می داند چه اتفاقی می افتد ، که به او توصیه می کند قبل از اینکه سرنوشتی وحشتناک از آسمان به زمین برسد ، همه چیز به این شکل است. با کمک پدرش ، موومین پاپا ، مومینترول و دوستان نزدیکش اسنیف و اسنفکین قایق درست می کنند و در سفری چالش برانگیز به رصدخانه ای در کوههای تنهایی می روند و امیدوارند که از اساتید فرزانه آنجا اطلاعات بیشتری کسب کنند. دوستان باید چندین ناملایمات را پشت سر بگذارند تا به آنجا برسند. وقتی می رسند ، استادان را در محاسبات عمیق می یابند. آنها فاش می کنند که یک دنباله دار در چهار روز ، چهار ساعت ، چهار دقیقه و 44 ثانیه به زمین می رسد.
این گروه تصمیم می گیرد برای به اشتراک گذاشتن اخبار هرچه سریعتر به خانه برگردد. در سفر به خانه ، آنها با موجودات و موانع خطرناک تر و همچنین برخی از دوستان قدیمی و جدید از جمله Snork Maiden و برادرش Snork که در ماجراجویی آنها به آنها می پیوندند ، روبرو می شوند. آسمان همچنان قرمزتر و هوا گرمتر می شود. وقتی به ساحل دریا می رسند ، از دیدن دریا کاملاً خشک شده و متعجب می شوند. پیاده روی در امتداد کف خشک شده دریا هیجان و خطر بیشتری به همراه دارد.
سرانجام آنها آن را به خانه مومین هاوس برمی گردانند و جزئیات تکان دهنده دیگری را نیز کشف می کنند: قرار است ستاره دنباله دار همان شب در باغ خود آنها فرود آید. در نهایت ، سوال اصلی این است که آیا آنها می توانند همه را به موقع به ایمنی برسانند.