در حالی که به خانه جدیدی در بوستون نقل مکان می کنید ، یک زن و شوهر ماشین را متوقف می کنند و زن در را باز می کند و یک توپ اسباب بازی را به پیاده رو می اندازد تا گربه زنجبیل تنبل آنها بتواند آن را تعقیب کند. گربه بچه گربه بعداً متوجه می شود که صاحبانش وقتی در را می بندند و بدون او می رانند توسط او باقی مانده اند. رها شده ، به دنبال پناهگاه است. یک Chihuahua کوچک که می گذرد سعی می کند با او دوست شود اما به سرعت توسط بند او کشیده می شود. پس از موانع مختلف و حوادث نزدیک ، او توسط یک دوبرمن بزرگ تعقیب می شود تا اینکه به یک خانه قدیمی می آید که به شهرت لعنت یا نفرین در محله می رسد. گربه از پنجره زیر شیروانی باز وارد می شود ، انقباضات عجیب و غریب را کشف می کند و سعی می کند با یک موش کوچک به نام مگی دوست شود ، که علی رغم اینکه گربه سعی دارد او را متقاعد کند که حتی موش نمی خورد ، از او وحشت کرده است. به زودی ، او توسط جک ، دوست خرگوش بدخلقی مگی و مگی تهدید می شود. قبل از اینکه صاحبشان او را ببیند ، به او دستور می دهند که از خانه بیرون برود ، از اینکه گربه عشق و توجه او را به انحصار خود درآورده است ، زیرا آنها از علاقه او به گربه ها آگاه هستند. آنها گربه را به بیرون پرتاب می کنند اما او از طریق یک پنجره سرداب به خانه باز می گردد ، تلاش می کند از طوفان فرار کند ، سپس خانه مرموز را بیشتر جستجو می کند. او پشت یک ظرف مخفی پنهان می شود و مشاهده می کند که صاحب خانه ، آقای لارنس ، یک شعبده باز قدیمی و مهربان ، در حال مکالمه با اتومات ها و گیزم های مختلفی است که برای نمایش های جادویی خود ایجاد کرده است ، در حالی که سعی در تنظیم یک لامپ الکتریکی به نام ادیسون دارد (بعد از توماس ادیسون). بعداً ، برادرزاده مأمور املاک و مستغلات جادوگر ، دانیل ، برای ملاقات رها می شود. پس از آن ، در حالی که لارنس چرت می زند ، جک و مگی گربه را پس از آنکه او دوباره ادیسون را دوباره فعال کرد و جک بچه گربه را تعقیب می کند ، پیدا می کنند. قبل از اینکه جک دوباره بتواند او را به بیرون پرتاب کند ، لارنس از خواب بیدار می شود و بچه گربه را بر می دارد و تصمیم می گیرد او را به فرزندی قبول کند و نام او را تندر (به دلیل ترس از صاعقه) گذاشت.
تندر درباره خانه و همچنین جفت کبوتر عاشقانه به نام های کارلو و کارلا بیشتر می آموزد. در همین حال ، جک و مگی با حسادت و ترس از جایگزینی ، با همه راه سعی می کنند تندر را از خانه تبعید کنند. روز بعد ، با رد شدن از پشت سرگذاشتن ، تندر با شوخ طبعی زیادی در برنامه جادویی “خرگوش از سر کلاه” در نمایش جادویی که برای برخی از کودکان در بیمارستان اجرا شد ، گنجانده شد. هنگام بازگشت به خانه ، جک و مگی ناراضی نارضایتی خود را با تلاش برای خلاص شدن از شر یک بار و برای همه نشان می دهند. با مداد رنگی تیز ، تندر را از صندوق عقب دوچرخه خارج کردند. در حین ضرب وشتم پس از آن ، لارنس دچار سانحه می شود و به بیمارستان منتقل می شود ، زیرا تندر پراکنده است.
با لارنس در بیمارستان با پای شکسته ، برادرزاده او دانیل با فریب عموی خود برای امضای وکالت نامه ، به امید فروش خانه خود برای فروش ، سو advantage استفاده می کند. تندر که به نیت دانیل مشکوک بود ، به اتومات های لارنس هشدار می دهد. وقتی دانیل صندوق جادویی عموی خود را به خانه بازگرداند ، دو خریدار احتمالی ملک را به همراه می آورد. ناامید ، تندر کارلو و کارلا را وادار به غوطه وری در بمب و پاشیدن بر روی آنها می کند تا تلاش کند جلوی فروش خانه را بگیرد. در همین حال ، با بیرون آمدن از صندوق عقب ، جک (که در این حادثه پای خود را شکست) و مگی اتوماتین (به استثنای ادیسون) را متهم کردند که گناه تندر در ایجاد حادثه علی رغم تلاش تندر برای بیان حقیقت است. او امیدوار است که کارلو و کارلا بی گناهی خود را ثابت کنند ، که با ترساندن آنها توسط جک شکست می خورد. با این وجود ، تندر موفق می شود همه را متقاعد کند که برای نجات خانه به او احتیاج دارند زیرا ثابت شده است که دانیل به شدت به گربه ها حساسیت دارد. آنها به او اجازه می دهند که بماند اما او را در یک قفس پرنده حبس می کنند. خریدار احتمالی بعدی ، صاحب Chihuahua ، نیز رانده شده است اما قبل از اینکه Chihuahua بتواند Thunder را نجات دهد ، رانده شده است. در یک سو mis تفاهم ، تصور می شد که دانیل در حال صدمه زدن به سگ خود است ، در حالی که در حقیقت تلاش می کند گربه را به دام بیندازد. بعدا ، تندر از لارنس در بیمارستان بازدید می کند و خوشحال است که کشف می کند لورنس هرگز او را مقصر نمی داند. در همین حین تندر به خانه برمی گردد و ساکنان خانه دو خریدار دیگر را با اعتقاد به این که خانه خالی از سکنه است ، رانده اند. هنگامی که جک و مگی دوباره سعی در تبعید تندر دارند ، واقعیت حادثه فاش می شود و همه آنها برای تندر ایستادگی می کنند. دانیل عصبانی ، برای خلاص شدن از شر تندر اقدام به راه های مختلف پرخاشگرانه و عجیب و غریب می کند ، اما از هر نظر ناپدید می شود. آخرین تلاش او شامل یک اسلحه است و باعث می شود وی باور کند که او سرانجام از شر تندر خلاص شد تا اینکه توسط اسباب بازی های دایی خود به تلافی “مرگ” تصور شده تندر از خانه بیرون رانده شود. لارنس همچنین به فریب دانیل پی می برد و سعی می کند بیمارستان را ترک کند. در همین حال ، تندر (که مشخص شده از آن جان سالم به در برده است) ، جک ، مگی و بقیه اسباب بازی های لارنس برای نجات خانه قبل از اینکه دانیل با استفاده از یک توپ خراب کننده آن را ویران کند ، در حال مسابقه با زمان هستند.
هنگامی که لارنس با کمک برخی از بچه هایی که در آنجا ملاقات کرد با سرعت از بیمارستان برگشت و متوجه شد که برادرزاده اش توپ را خراب می کند ، سرانجام حقیقت واقعی دانیل را کشف می کند، لورها در همین حال ، جک در میانه راه در فلپ گربه درب ورودی گیر کرده است ، زیرا تندر تلاش می کند همه اتومات ها را از خرد شدن نجات دهد. وقتی او جان مگی را نجات می دهد ، سرانجام تندر احترام و دوستی موش را به دست می آورد. آنها با هم متحد می شوند و از آلرژی به گربه دانیل علیه او استفاده می کنند تا جایی که در نهایت ماشین محبوب خود را در هم شکند. لارنس به دانیل دستور می دهد تا در خانه تعمیراتی انجام دهد. تندر سرانجام توسط جک و مگی به عنوان عضوی از خانواده پذیرفته می شود. وقتی لارنس از جراحات خود بهبود یافت ، با نمایش های جادویی خود که در آن هم اکنون تندر نقش اصلی خود را در کنار جک و مگی بازی می کند ، به کودکان سرگرم کننده برمی گردد. تندر سرانجام از داشتن خانواده ای خوشحال است که از او و دوست Chihuahua اش قدردانی می کنند و می بینند که همه آنها بسیار سرگرم کننده تلاش می کنند تا خود را “یک آزمایش” برای عضویت در تیم جذب کنند.