کلوئی و مادر دور او ، کاترین ، بسیار مأیوس کننده کلوئه به دیترویت نقل مکان کردند. او پس از یافتن بسته ای از گنومها که در اطراف خانه پخش شده عجیب است و بنابراین یکی را به همسایه ناجور خود ، لیام ، می دهد. هنگام شام ، او صدایی را از آشپزخانه می شنود و یک اتاق مخفی را کشف می کند که یک گوهر سبز روشن در آن قرار دارد ، آن را می گیرد و به گردنبند تبدیل می کند. بدون اطلاع از او ، پورتالی از قلمرو دیگری در زیرزمین او باز می شود ، و بسته ای از موجودات عصبانی و گرسنه به نام “Troggs” را آزاد می کند. در مدرسه ، او با دختر محبوب بریتانی و دوستانش ، چلسی و تیفانی دوست می شود. او با گردنبند توجه بریتنی را جلب می کند در خانه ، او یک تروگ پیدا می کند و سعی می کند با اشیا various مختلف آن را بکشد ، اما هر چیزی را که سر راه خود می اندازد می خورد. یک شی An غیب شده بعداً آن را منفجر می کند.
روز بعد ، مادرش اعلام می کند که یک تغییر اضافی در محل کار خود انجام خواهد داد و به گروهی از بچه ها می تواند پس از اطلاع از وجود Trogg ، او را ببندند. گنوم ها ، به رهبری زوک ، از او در مورد “Keystone” س askال می کنند و نشان می دهند که گردنبند (Keystone) تنها چیزی است که Troggs را از حمله به قلمرو خود باز می دارد اما توسط Trogg قطع می شود. پس از چندین کش و قوس ، زوک فاش کرد که موسیقی ضعف تروگ است و تروگ را با استفاده از انفجار منفجره خود به جایی که از آنجا آمده است می فرستد. لیام شاهد این واقعه بود ، بنابراین کلوئی او را برای کمک به مبارزه در برابر Troggs استخدام کرد. کلوئی سعی دارد گردنبند را از بریتانی پس بگیرد اما نتیجه ای نداشت. گنومها به مخفیگاه خود – در جایی که گردنبند نگهداری می شد – عقب نشینی می کنند و یک کد قرمز را صدا می کنند و همه آنها را در داخل خانه قفل می کنند تا تروگ ها به بیرون فرار نکنند. Quicksilver ، یکی از گنوم ها ، فاش می کند که Troggs پس از بلعیدن زندگی شکوفائی gnomes ، دشمن مرگبار آنها شدند. آنها با استفاده از Keystone توانستند از باز شدن درگاه های Trogg جلوگیری کنند. Zook فاش می کند که یکی از آنها ، Zamfeer ، رهبر سابق Gnomes ، یک بار برای نابودی آن به قلمرو Trogg سفر کرد اما دیگر برنگشت. کلوئه ، لیام ، و گنومها با استفاده از یک سوراخ محدود از گیاه ، به مبارزه با تروگ ها کمک می کنند.
لیام در حال برنامه ریزی برای تهیه گردنبند از برتانی به تنهایی در یک رقص در مدرسه ، تاریخچه خود را با BTCs (بریتانی ، تیفانی و چلسی) به کلوئی نشان می دهد. او به او می گوید كه از آنها دور شود و نگران این باشد كه به آنها دلبسته شود و در صورت حركت دوباره نابود شود. با رنجش ، این دو از هم دور می شوند. در هنگام رقص ، کلوئه می فهمد که بریتانی این گردنبند را نیاورده است اما نقشه ای را پیش می آورد که بعد از رقص در خانه اش بچرخد. کلوئه حواس پرت می شود. بدون اطلاع از او ، تعداد گروها بیشتر از Troggs شده است. لیام پس از تحقیر شدن توسط BTCs ، به خانه خود می رود و به طور تصادفی درون یک پورتال Trogg می افتد و در قلمرو آنها گرفتار می شود. کلوئی که واقعیت را در سخنان لیام درک می کند ، با BTC ها دوست نیست و به خانه می رود. کلوئه پس از اطلاع از تصادف لیام ، از طریق پورتالی در توالت اعتماد به نفس پیدا می کند و به دنبال او می رود. او لیام را پیدا می کند که با کمال شکر عذرخواهی کلوئی را می پذیرد و با زامفیر که پس از سالها گم شدن پیر شده و بوی بد می دهد آشنا می شود. آنها یک کریستال غول پیکر از داستان Quicksilver را کشف می کنند و قصد دارند از باتری لیتیوم تلفن Chloe برای منفجر کردن کریستال برای از بین بردن قلمرو Trogg استفاده کنند. آنها کریستال را که نسخه بزرگتر “Keystone” است منفجر می کنند و از Troggs مهاجم برای فرار با استفاده از پورتالی استفاده می کنند که Troggs را قبل از اینکه بتوانند بر جنون غلبه کنند ، دوباره به داخل می مکند. لیام ، کلوئی و زامفر از توالت فرار می کنند. غنچه ها با خوشحالی با Zamfeer متحد می شوند.
بریتنی برای تحقیر کلوئه و لیام می آید و تهدید می کند که کیستون باقی مانده را نابود خواهد کرد. در حالی که بریتنی کلوئه ، گنومز ، کلوئه و لیام را مجازات می کند مگا تروگ ، آخرین تروگ باقی مانده که از بقایای تروگ ایجاد شده است ، از زیرزمین فرار می کند در حالی که بقیه از ترس وحشت می کنند. این مانع فرار آنها می شود ، بنابراین کلوئه ، بریتنی ، لیام و گنومز همراه با گیاه خروج ، که مگا تروگ از آن می ترسد ، به پشت بام سفر می کنند. مگا تروگ بریتنی را به گروگان می گیرد در حالی که بقیه با عجز از پشت بام آویزان می شوند. کلوئه با استفاده از Keystone ، تلفن بریتانی و گیاه تراوش ، بمبی ایجاد می کند که مگا تروگ را منفجر می کند و واقعیت آنها را بازیابی می کند. کلوئی که در کنار مادرش از خواب بیدار شده است ، به او اطمینان می دهد که می خواهد بماند ، در حالی که بریتنی تأیید می کند که هیچ خاطره ای از اتفاقات شب قبل ندارد. کلوئی می فهمد که هنوز لانه ها وجود دارند و در کنار لیام به مدرسه می روند.