سعید و حبیب دو دوست هستند و با هم در جبههاند. یک روز حبیب در آسمان عقابی را میبیند و آن را به سعید نشان میدهد. هردو به بالای تپهای میروند و میخواهند که لانه عقاب را پیدا کنند. ناگهان همان تپه مورد حمله عراقیها قرار میگیرد و دراثر این حمله، عقاب ها میمیرند. حبیب جوجه عقاب را با خود به قرارگاه میآورد و از آن مراقبت میکند. عقاب به شدت جلد او شده است. اما یک شب سعید به او یاد میدهد که چگونه باید عقاب را شرطی کرد. فردای آن روز، حبیب کنار رودخانه رفت و بالاخره توانست یک نوع سوت خاص را پیدا کند و به وسیله آن، آذرخش را شرطی اش کند. او چند روز به آذرخش غذا نمیداد و بعد با صدای سوت به او غذا میداد. آنقدر این کار تکرار شد تا آذرخش نسبت به صدای سوت، شرطی شد. حبیب و سعید در بخش شناسایی بودند و روزی همراه فرماندهشان، برای شناسایی معبر در خاک عراق نفوذ کردند. پس از آنکه به پشت خاکریز عراق رسیدند، سعید زمین خورد و پایش به نحوی آسیب دید که دیگر امکان حرکت دادن آن را نداشت. برای همین هر سه نفر در یک سنگر متروکه پناه گرفتند تا صبح شد. صبح فرمانده متوجه آمادگی کامل دشمن برای حمله شد. آنها باید هرطور که بود، بچههای خودی را مطلع میکردند تا آنها حمله نکنند و تلفات زیاد بدهند. در این حین، حبیب متوجه حضور آذرخش دربالای سرشان شد اما فرمانده اجازه نداد که به او توجه کند زیرا که ممکن بود توجه همه را به خود جلب کند. ابتدا حبیب پیشنهاد داد که به قرارگاه عراق بروند و به وسیله بیسیمهای آنان، بچهها را مطلع کنند. فرمانده هم این مسئله را پذیرفت. وقتی سعید را درجریان قرار دادند، سعید پیشنهاد کرد که حبیب آذرخش را پایین بیاورد و از او مانند یک کبوتر نامهرسان استفاده کنند. حبیب نیز آذرخش را پایین آورد و نامه را به پایش بستند و او به مقر رزمندگان ایرانی رفت. وقتی رزمندگان متوجه پیام نامه شدند، برای حمله پیشدستی کردند و باعث غافلگیری عراق شدند. بعد به وسیله هلیکوپتر، بچههای شناسایی را به مقر برگرداندند. سعید به بیمارستان منتقل شد. بعد از چند وقت به گوش سعید رسید که عملیاتی انجام شده است. وقتی به مقر برگشت، یکی از بچهها که همراه حبیب بود، داستان دلاوری حبیب را برای سعید تعریف میکند که چگونه او یک تنه دربرابر تانکهای دشمن ایستاده است و بعد هم که به شهادت رسیده و جسدش هم مفقود است.
انیمیشن تپه عقاب ها
داستان این فیلم در مورد جوجه عقابی است که بوسیلۀ رزمندگان از مرگ نجات پیدا میکند و با سرپرستی دو رزمنده بزرگ شده و پرواز را یاد میگیرد. دوستی رزمندهها با این عقاب، داستانهای زیبایی ایجاد میکند که در این فیلم شاهد آن خواهیم بود...
کارگردان: | صمد غلامزاده |
نویسنده: | محمدابراهیم سلطانیفر |
تهیه کننده: | صمد غلامزاده |
سال تولید: | 1386 |
نوع: | سینمایی |
مدت زمان: | 1 ساعت |