در اساطیر زبان لاپین ، جهان توسط خدای فریت آفریده شده است. همه حیوانات علف خوار بودند و هماهنگ زندگی می کردند. خرگوش ها چند برابر شدند و اشتهای آنها منجر به کمبود غذا شد. فریث به شاهزاده خرگوش ، الاهرائرا دستور داد تا مردم خود را کنترل کند ، اما مورد تمسخر قرار گرفت. به تلافی ، فریت به هر حیوانی هدایای ویژه ای می داد و برخی را برای شکار خرگوش ها شکارچی می کرد. فریت با ابراز رضایت از اینکه الاهرائرا درس خود را آموخته است ، سرعت و حیله گری را به خرگوش ها می دهد.
در حال حاضر ، در یک وارن در نزدیکی سندلفورد ، یک بیننده خرگوش به نام Fiver بینایی آخرالزمانی دارد و برادر بزرگتر خود Hazel را به التماس رئیس برای تخلیه می برد. رئیس آنها را برکنار می کند ، و به کاپیتان هالی ، رئیس نیروی پلیس اوسلا وارن دستور می دهد تا کسانی که قصد ترک آن را دارند ، متوقف شود. Fiver و Hazel به همراه خرگوش های دیگری به نام های Bigwig ، Blackberry ، Pipkin ، Dandelion ، Silver و Violet موفق به فرار می شوند و با عبور از یک علامت (برای آنها بی معنی) تأیید می کند که یک توسعه مسکونی در حال آمدن است.
آنها از میان جنگل ها عبور می کنند و از چندین موقعیت خطرناک جلوگیری می کنند تا اینکه بنفشه – تنها گوزن گروه – توسط شاهین کشته می شود. بقیه سرانجام با خرگوشی به نام Cowslip روبرو می شوند که آنها را به جنگل های خود دعوت می کند ، جایی که یک کشاورز سبزیجات فراوان را از گروه Cowslip می گذارد. آنها سپاسگزار هستند ، اما Fiver وقتی احساس می کند چیزی نا آرام در جو وجود دارد ، آنجا را ترک می کند. بیگویگ در هنگام گرفتن دام ، بیگویگ را به خاطر ایجاد تنش ، با ضرب و شتم از Fiver ، زیر پا می گذارد. دوستان Bigwig موفق می شوند که او را آزاد کنند و Fiver می فهمد که کشاورز در حال محافظت و تغذیه گلبرگ های Cowslip است تا او بتواند خرگوش ها را برای وعده های غذایی خود به دام بیندازد. این گروه به سفر خود برمی گردد.
خرگوش ها مزرعه Nuthanger را کشف می کنند که حاوی دسته ای از اهلی اهلی است. قبل از اینکه آنها بتوانند ماده ها را آزاد کنند ، گربه و سگ مزرعه آنها را بدرقه می کنند. بعداً ، آنها توسط کاپیتان هالی پیدا می شوند ، که تخریب سندلفورد توسط انسان و همچنین خرگوشهای شرور را به نام “افرافان” بازگو می کند. Fiver سرانجام تپه ای را که تصور کرده بود ، Watership Down ، پیدا می کند ، جایی که گروه با هازل به عنوان رئیس جدید خود در آنجا مستقر می شوند.
آنها به زودی با یک مرغ دریایی سیاه سر مصدوم به نام کهار که با جستجوی دنباله پرواز می کند ، دوست می شوند. در آن شب ، خرگوش ها به مزرعه Nuthanger برمی گردند تا گیاهان را آزاد کنند ، اما تلاش برای آزادی آنها با شکست مواجه می شود که با تیراندازی هازل پایان می یابد. Fiver از رویای خرگوش سیاه افسانه ای به برادر مجروح خود پی می برد. کهار برمی گردد و در حالی که با منقار خود حبوبات را از پای هازل بیرون می کشد ، گزارش بسیاری از کارهای انجام شده در وارناهای بزرگ افرافا را ارائه می دهد. کاپیتان هالی آن را یک کشور توتالیتر خطرناک توصیف می کند ، اما هزل احساس می کند که آنها باید به آنجا بروند. Bigwig به وارن نفوذ می کند و توسط رئیس بی رحمانه آنها ، ژنرال Woundwort ، یک افسر اوسلا می شود. Bigwig چندین فرار احتمالی را برای رسیدن به هدف خود ، از جمله Blackavar و Hyzenthlay ، استخدام می کند. با کمک کهار ، فراری ها یک قایق پیدا می کنند تا در رودخانه شناور شود. در آن شب کهار با تشکر از رزمندگان عازم وطن شد.
ردیاب های افرافان سرانجام Watership Down را پیدا می کنند. Woundwort پیشنهاد صلح هازل را رد می کند و خواستار تحویل گرفتن تمام بیابانگردها در غیر این صورت از بین رفتن Watership Down می شود. در حالی که خرگوش های Watership سنگرهای خود را محاصره می کنند ، Fiver به یک خلسه تبدیل می شود ، که در آن او تصور می کند یک سگ در جنگل شل شده است. غر زدن های او هیزل را به تلاش برای آزاد کردن سگ مزرعه و هدایت آن به سمت افرافان تحریک می کند. هنگامی که آنها به مزرعه می رسند ، هازل سگ را از بند باز می کند و در حالی که بلک بری ، قاصدک و هایزنتلی از خود به عنوان طعمه استفاده می کنند تا حیوان را دنبال کند ، آن را آزاد می کند. در همین حال ، وقتی افرافانی ها دفاع دفاعی را می شکنند ، Woundwort به تنهایی وارد می شود. Blackavar به او حمله می کند ، اما به راحتی کشته می شود. بیگ ویگ در کمین Woundwort است و آنها تا بن بست می جنگند. وقتی سگ از راه رسید و شروع به حمله به افرافان کرد ، Woundwort Bigwig را رها کرده و بدون ترس به سگ حمله می کند. با این حال ، هیچ اثری از Woundwort هرگز یافت نمی شود ، که سرنوشت او را یک معما باقی می گذارد.
چندین سال بعد ، خرگوش سیاه از یک پیرمرد هازل بازدید می کند ، وی از او برای اطمینان از امنیت همیشگی واترشیپ داون دعوت می کند تا به اوسلا بپیوندد. با اطمینان خاطر ، هازل پذیرفته و با آرامش می میرد. روح او از طریق جنگل و درختان به سمت خورشید به دنبال خرگوش سیاه حرکت می کند ، که به فریت تبدیل می شود و به زندگی پس از مرگ تبدیل می شود ، زیرا یک بار دیگر توصیه جدایی فریت به ال-اهرایرا شنیده می شود.