انیمیشن تارزان 2

انیمیشن تارزان 2
Tarzan II

در جنگل، گروهی از گوریل‌ها زندگی می‌کردند که در بین آنها یک بچه از انسان‌ها زندگی می‌کرد که یکی از گوریل‌ها مادر او بود و مراقب تارزان بود. در یکی از روزهایی که تارزان به همراه گوریل‌ها در حال گشت زدن در جنگل بود، باران شدیدی به باریدن گرفت که...

کارگردان: Brian Smith
نویسنده: Bob Tzudiker , Noni White , Jim Kammerud , Brad Smith
تهیه کننده: Carolyn Bates , Jim Kammerud , Leslie Hough
سال تولید: 2005
نوع: سینمایی
مدت زمان: 1 ساعت

ویدئوها

تیزر انیمیشن

داستان کامل

در حالی که یتیمی انسانی پس از کشته شدن والدینش در یک جنگل آفریقایی توسط خانواده ای از گوریل ها تربیت می شود ، تارزان نگران است که روزی یک هیولای افسانه ای معروف به Zugor تلاش کند او را دستگیر کند. او از اینکه نمی تواند به سرعت سایر میمون های جوان خانواده اش بدود ناامید است و تلاش هایش برای اثبات خود باعث هرج و مرج می شود و پدرش کرچاک را ناامید می کند. هنگامی که تصادفی مادر میمون او ، کالا را به این فکر می اندازد که تارزان پس از عبور گوریل ها از دره مرده است ، سایر میمون ها احساس می کنند که تارزان به پایان مناسبی رسیده است. تارزان معتقد است اگر فرار کند برای همه افراد درگیر بهتر است.

تارزان تنها در جنگل توسط Sabor پلنگ به مکانی سنگی معروف به کوه تاریک تعقیب می شود. وقتی انعکاس هیولا صدا می زند ، صابور فرار می کند درست زمانی که تارزان با دو برادر گوریل متولد شده ، خرابکار ، اوتو و کاگو و مادر کنترل کننده و بیش از حد محافظت شده آنها ، مادر گوندا روبرو می شود. آنها به همان اندازه که تارزان ترس از زوگور دارد ، می ترسند و هنگامی که صدای هیولا دوباره در دره طنین انداز می شود ، این سه نفر فرار می کنند و تارزان قادر به فرار از کوه تاریک است. او با یک گوریل قدیمی شیطانی روبرو می شود که در ابتدا پسر را دور نگه می دارد ، اما تارزان کشف می کند که این گوریل در واقع زوگور نام دارد و وانمود می کرد که هیولا است. او از درختان توخالی به عنوان مگافون استفاده می کند تا صدای خود را تقویت کرده و خود را مانند یک هیولا نشان دهد و موجودات جنگلی دیگر را از قلمرو و غذای خود بترساند. تارزان از این کشف برای سیاه نمایی از زوگور استفاده می کند تا اجازه دهد پسر نزد او بماند. به لطف خوشرویی و سودمندی تارزان ، زوگور شروع به گرم شدن با او می کند. تارزان همچنان سعی می کند بفهمد با زوگور چه چیزی است ، اما هر دو قول می دهند که به کسی نگویند.

در همین حال ، دو دوست صمیمی تارزان ، گوریل جوان Terk و فیل جوان Tantor ، به دنبال او می آیند و کالا نیز متوجه می شود که تارزان زنده است ، بنابراین او نیز به دنبال او می رود. Terk و Tantor در Dark Mountain به صورت Mama Gunda ، Uto و Kago با مشکل روبرو می شوند ، اما آنها قادر به فرار هستند. Terk و Tantor سرانجام با Tarzan متحد شدند و این سه بار دیگر به بهترین دوست تبدیل می شوند. آنها کوه تاریک را ترک می کنند و مامان گوندا ، اوتو و کاگو آنها را دنبال می کنند. تارزان نمی خواهد با آنها به خانه برگردد اما نشان می دهد که هیچ هیولایی وجود ندارد. مامان گوندا ، اوتو و کاگو مکالمه آنها را شنیدند و فهمیدند که این زوگور بود که وانمود می کرد هیولا است. او خودش را به دردسر می اندازد. اوتو و کاگو به تلافی برای ترساندن آنها ، خانه درختی زوگور را خراب کردند. زوگور تارزان را به نقض قولش متهم کرده و فرار می کند و از کمک به او در مواجهه با برادران امتناع می ورزد. ترک و تانتور می دوند تا بروند و به كرچاك اخطار دهند. Kala به نزدیکی Dark Mountain می رسد و همچنین با مامان Gunda ، Uto و Kago روبرو می شود. تارزان سرانجام متوجه می شود که چه چیزی قرار است باشد: یک “تارزان” ، با ترفندهای خاص خود که هیچ کس دیگری نمی تواند در جنگل انجام دهد ، زوگور به تحقق مشابهی می رسد ، در آن زمان او به تارزان بازگشت و با او آشتی می کند.

تارزان قادر است با ترفندها و تله هایی Uto و Kago را شکست دهد در حالی که Terk و Tantor سعی می کنند کالا را از سقوط روی صخره نجات دهند. تارزان کالا را به موقع ذخیره می کند. جایی که Zugor مامان گوندا را گروگان می گیرد ، اما به دلیل ارتباط آنها و Zugor به طور تصادفی به مامان گوندا گفت که او “چشمان زیبایی” دارد ، هر دو عاشق می شوند. اوتو و کاگو برمی گردند و از دیدن آنها با هم شوکه می شوند. تارزان به كلا می گوید كه او قبلاً حق با او بود و او بخشی از خانواده گوریل های او است.

با پایان یافتن فیلم ، تارزان ، کالا ، ترک و تانتور به نیروهای گوریل برمی گردند. کالا تارزان را در آغوش می گیرد و به او می گوید که چقدر به او افتخار می کند که او را از سقوط و از اوتو و کاگو نجات داده است. ماما گوندا پسران خود را به دلیل تخریب خانه درختی زوگور مجازات می کند و به آنها می گوید که دیگر هیچ چیز درگیری یا خرابکاری وجود نخواهد داشت. تارزان ، ترک و تانتور تصمیم می گیرند یک بازی هیولا انجام دهند. تارزان اکنون خوشحال و به خود افتخار می کند ، زیرا اکنون می داند که قرار است چه باشد.

بیشتر کمتر