در آینده ای که روبات ها امری عادی هستند ، سام مکانیک پارک موضوعی فرومایه ای در یک پارک موضوعی ربات به نام RoboWorld در نیویورک است. او عاشق دوست دختر و دوست پسر کودکی خود سو ویدینگتون است (که به عنوان خبرنگار کانال خبر شش کار می کند) و می خواهد در روز ولنتاین آینده با یک زنگ حلقه از او خواستگاری کند. او با 3 ربات که کیت ، بامیه و ویلمر ساخته است زندگی می کند و همه می خواهند ابرقهرمان محبوب باشند. سام و این سه نفر پس از خرید یک حلقه نامزدی گران قیمت برای سو ، شاهد سرقت یک حلقه گران قیمت دیگر توسط ابرشرور معروف اسکار و دژخیم ربات وی ویکتور هستند. ظاهرا اسکار دیوانه وار عاشق شهردار کاترین است که عمه سو است و او را دوست ندارد. او را مجبور می کند که در دفتر کارش پیشنهاد خود را بپذیرد اما وقتی نتیجه نمی دهد با کمک ویکتور فرار می کند. سام برنامه جالب دیگری را برای پیشنهاد خواستگاری از سو در رژه روز ولنتاین ترتیب می دهد. اسکار با ایجاد یک ربات غول پیکر (که سرش شبیه آن است) ساخته شده از روبات های کوچکتر مبدل به خودپردازها ، کاترین را مجبور به پذیرفتن پیشنهاد خود می کند که اگر شهر پیشنهاد او را نپذیرد ، شهر را از بین می برد. او حلقه ای را که دزدیده بود برای کنترل همه ربات های خود از جمله ویکتور به یک ریموت کنترل تبدیل می کند. پس از کاشت ربات ها به عنوان خودپرداز در RoboWorld ، او و اسکار به سام برخورد می کنند و سام حلقه اسکار را به عنوان انگشت خود اشتباه می کند و سعی می کند آن را ببرد بدون اینکه انگشتر خودش در جیب او باشد. ویکتور حلقه را می گیرد و دو ابرشرق رانندگی می کنند. سام و دوستانش همچنان آنها را تعقیب می كنند كه اسكار انگشتر سو را گرفته است.
این تعقیب و گریز به یک رویارویی خطرناک با ویکتور منتهی می شود و پایان می یابد در حالی که دزد ربات یک اتوبوس مدرسه را در جاده ابری به خطر می اندازد و با حلقه فرار می کند. سام و دوستانش اتوبوس را نجات می دهند و به عنوان قهرمان تحسین می شوند. آنها ویکتور را به لانه اسکار ردیابی می کنند و فقط برای اینکه آنها در یک رویارویی مرگبار با روبات های ویکتور و اسکار روبرو شوند ، حلقه را می دزدند. در طول درگیری ، دوستان سام متوجه می شوند که این انگشتر متعلق به اسکار است اما تصمیم می گیرند به سام کمک کنند تا فرار کند تا او بتواند از سو خواستگاری کند. سام برای فرار از خواستگاری فرار می کند تا فقط متوجه شود حلقه اسکار است. او متوقف می شود و سو از اینکه نتوانسته خواستگاری کند از او ناامید می شود و راه می رود. سام ناامید با ناراحتی از آنجا می رود. در همین حین ، ویکتور انگشتر سام را پیدا کرده و آن را به اسکار می دهد و هر دو با سپاهی از روبات ها به رژه روز ولنتاین می روند. در طول مسیر ، ویکتور در می یابد که اسکار هرگز واقعاً به او توجه نداشته و فقط به دلیل کاترین یک آدم شرور شده است ، بنابراین او علیه او قیام می کند تا فقط توسط اسکار اخراج و لگد شود. ویکتور که احساس خیانت می کند ، انتقام می گیرد و با سام دیدار می کند که متأسفانه انگشتر اسکار را به او می دهد. در رژه ، کاترین با سو مصاحبه می کند و اسکار ظاهر می شود و ربات غول پیکر خود را جمع می کند و متوجه می شود که انگشتر ویکتور به او سم است. ویکتور ظاهر می شود و اعلام می کند که شهر را نابود خواهد کرد و دیگر برای اسکار کار نمی کند. او به درون ربات غول پیکر صعود می کند و برای کنترل آن از انگشتر اسکار استفاده می کند. سو برای نجات شهر از تلویزیون به سام الهام می گیرد و او و دوستانش برای شکست ویکتور عجله می کنند. پس از یک نبرد عالی ، سام به سو می گوید که چقدر او را دوست دارد و نقشه بزرگی را برای شکست ویکتور و ربات غول پیکر ایجاد می کند. با کمک ربات ها در RoboWorld و دوستانش ویکتور و سرانجام ربات غول پیکر شکست می خورند. اسکار به زندان فرستاده می شود اما قبل از اینکه به کاترین بگوید که برای تحت تأثیر قرار دادن او یک شرور شد. کاترین که هرگز سام را واقعاً دوست نداشت به او می گوید که او سرانجام به مردی بزرگ و شایسته سو تبدیل شده است. سرانجام ، سام با حلقه دست ساز خودش که به او می گوید بله ، خواستگاری می کند و به فیلم پایان خوبی می بخشد.