انیمیشن بلکا و استرلکا

Belka and Strelk; space dogs

گروهی در شهر به دنبال سگ‌های ولگردند و استرلکا از آنها فرار می‌کند و موش که دوست اوست و به دنبال ثروتمند شدن است به او کمک می‌کند که از دست شکارچیان فرار کند. بلکا هم محبوب‌ترین چهره سیرک است. یک طوطی رییس سیرک است و روزی به‌زور قرار می‌شود بلکا با یک موشک کوچک نمایش دهد که به علت زیاد بودن سوخت موشک و بی‌احتیاطی او از سیرک بیرون پرتاب شده و گم می‌شود و جایی سقوط می‌کند که استرلکا هم آنجاست. در آن محله سگ های قلدری‌ هستند که با بلکا و استرلکا و موش درگیر می‌شوند و آنها از دست آن قلدرها فرار می‌کنند تا اینکه استرلکا و موش به دام کسانی می‌ افتند که سگ ها را جمع می‌کردند. بلکا به دنبال آنها می‌رود تا نجاتشان دهد اما در حین نجات آنها خودش هم اسیر می‌شود و آن‌ها خیال می‌کنند که قرار است به عنوان سگ سورتمه استفاده شوند اما آن‌ها به همراه سگ‌هایی دیگر به مرکز تخصصی آموزش حیوانات می‌برند که آموزش های مربوط به فضانوردی را ببینید. آن‌ها مدتی تحت تعالیم سخت ورزشی قرار می‌گیرند اما با تلاش و کوشش این مراحل را طی می‌کنند. استرلکا گمان می‌کند که پدرش فضانورد بوده و در آسمان است و شب‌هایی به آسمان خیره شده و دسته‌ای از ستارگان را به شکل سگ می‌بیند و گمان می‌کند پدرش آن‌جاست لذا انگیزه زیادی دارد که در رقابت با دیگر سگ‌ها پیروز شده و به عنوان فضانورد انتخاب شود. بلکا هم که از سیرک گم شده، امیدوارست با فضانورد شدن و دیده شدن در تلویزیون دوستانش را پیدا کند از طرفی فضانورد شدن برای خودش هم جذاب است و دوست دارد به استرلکا برای موفق شدن کمک کند. در آن مرکز تخصصی سگ‌های دیگری هم هستند که باید با هم رقابت کنند و فقط دو نفر از آنها می توانند به فضا بروند. اتفاقا بعضی از آن سگ‌های قلدر هم در آن مرکز هستند و برای بلکا و استرلکا مشکل درست می‌کنند و در تمرین‌ها با تقلب می‌خواهند بلکا و استرلکا را مغلوب کنند اما آنها و موش با تلاش و کار تیمی موفق شده و برای رفتن به فضا انتخاب می‌شوند. سرانجام روز موعود رسیده و سفینه آماده پرتاب می‌شود. موش و بلکا و استرلکا که تحت پوشش خبری رسانه‌ها هستند وارد سفینه شده و سفینه پرتاب می‌شود. وقتی به خارج از جو می‌رسند و ماموریتشان را با موفقیت انجام می‌دهند، سفینه در حالت بازگشت به زمین قرار می‌گیرد اما استرلکا که به امید پیدا کردن پدرش آمده بود، پشت رل سفینه نشسته و آن‌را از مدار خارج می‌کند و به سمت همان ستاره‌هایی می رود که گمان می‌کرد پدرش آن‌جاست اما در طی مسیر آنها با سنگ‌ها فضایی برخورد می‌کنند سفینه در فضا آتش می‌گیرد و ترس آنها را فرا می گیرد. ناگهان می‌فهمند که کس دیگری هم در سفینه است! بله آقای آزبکا که مربی آنها بوده هم بدون اطلاع آنها سوار سفینه شده بود و آنها ناامید نمی‌شوند و با یک کار تیمی و هماهنگ آتش را خاموش کرده و کنترل سفینه را به دست گرفته و به زمین بازمی‌گردند. بلکا دوستانش را پیدا می‌کند و به سیرک باز می‌گردد و موش و استرلکا هم به دو چهره مشهور بدل شده و دیگر ولگرد خیابانی نیستند.

منبع