در گذشته ، یک جوان بروس وین از یک سازمان مخفی به نام دادگاه جغدها از پدرش توماس ، که در کمین سایه ها است ، مطلع می شود. بروس پس از مشاهده مرگ پدر و مادرش ، مظنون است كه دادگاه عامل قتل بوده است ، اما هیچ مدرکی نمی یابد و این باور را دارد كه دادگاه در حقیقت فقط یك داستان است. در حال حاضر ، پسر بروس دامیان [N 1] به عنوان رابین برای نجات گروهی از کودکان گمشده ربوده شده توسط آنتون شات ، که آنها را به عروسک تبدیل کرده بود ، بیرون می رود. پس از آن ، ناگهان چهره ای مرموز با لباس جغد ظاهر می شود و با ترک پر ، آنتون را می کشد. با این حال ، به دلیل اقدامات خشونت آمیز گذشته ، بروس دامیان را مقصر قتل خود می داند ، و باعث می شود او اقدامات امنیتی را در اطراف وین مانور انجام دهد تا از بیرون رفتن دامیان به عنوان رابین جلوگیری کند.
شب بعد ، بروس به عنوان بتمن برای ردیابی پر بیرون می رود ، و او را به موزه ای هدایت می کند که در آنجا با گروهی از آدمکش های لباس جغد روبرو می شود. آنها سرانجام او را اسیر کرده و به مقر دادگاه جغدها می برند ، و در آنجا با رهبر آنها “استاد بزرگ” ملاقات می کند. استاد بزرگ به بروس فرصت پیوستن به آنها را می دهد ، اما او با مهربانی قبول نمی کند ، دادگاه او را به سلامت به خانه باز می گرداند. در همین حال ، دامیان موفق به فرار از وین مانور می شود ، و در حالی که بیرون است با همان قاتلی که آنتون را کشت ، روبرو می شود و خود را تالون معرفی می کند. تالون دامیان را زیر بال خود می گیرد ، و او را برای تبدیل شدن به یک قاتل دربار آموزش می دهد.
بروس به مقر دادگاه نفوذ می کند و با گاز توهم خارج می شود ، اما توسط نایت وینگ و آلفرد پنی ورث نجات می یابد. وقتی فاش شد که دامیان پسر بروس است ، استاد بزرگ او را بر اساس تصمیم برای فلج کردن احساساتی بروس با مرگ دامیان رد می کند و باعث می شود تا تالون به دادگاه حمله کند. سپس تالون استاد بزرگ را که مشخص می شود سامانتا واناور ، دوست دختر بروس ، معاشرت اجتماعی است ، می کشد و در عین حال اصرار می ورزد که او نیز با او همین کار را خواهد کرد. اکنون تالون با کنترل دادگاه ، حمله به وین مانور را بر عهده دارد ، اما بتمن ، نایت وینگ و آلفرد آنها را از بین می برند.
دامیان از مقر دادگاه فرار می کند و تالون را شکست می دهد و به او می گوید او هرگز نمی تواند پدری بهتر از بروس باشد. در شکست خود ، تالون با اجبار دامیان را مجبور به خنجر زدن به گردن او با سای خود می کند و خودکشی می کند. این امر به شدت دامیان را ضربه می زند ، که پیشنهاد بروس برای بازگشت به خانه را رد می کند به این دلیل که نمی داند کیست. سرانجام ، دامیان تصمیم می گیرد بروس را ترک کند ، که پیشنهاد می کند برای یافتن خود باید به صومعه ای در هیمالیا برود.